ارتباط میان افسردگی و دردهای فیزیکی

پرسش: زمانی که اظهار نظر منفی در مورد خود می شنوم، این حرف تاثیر شدیدی بر من می گذارد، و بدون دلیل، درد شدیدی در قفسه سینه ام احساس می کنم. یکی از دوستانم اعتقاد دارد، که این یک شوک احساسی است. گاهی این درد از بین می رود. اما گاهی شدت می گیرد. حتی بعضی اوقات درد شدید از قلبم به بازوی چپ هم کشیده می شود، میزان درد بستگی به اندازه تشویش و افسردگی دارد که از شنیدن نظرات منفی، به من دست می دهد. به طور کلی می خواهم بدانم آیا این نوع درد، موضوعی نگران کننده است و باید برای درمان آن اقدام کرد و یا تنها به قول دوستم شوک احساسی است و خود به خود بهبود می یابد؟

 

پاسخ:  با شنیدن اظهارات منفی در مورد خود، قطعا ضربه عاطفی شدیدی به فرد وارد می شود، البته جالب است که شما قادر هستید، نمود تاثیر فیزیکی آن بر بدن را درک کنید. این موضوع به علت درک عاقلانه شما از ویژگی های بدنتان است. درد فیزیکی که به سبب تاثیر نظرات در بدن ایجاد می شود، به علت ارتباط ذهنی میان استرس های عاطفی و پاسخهای فیزیکی بدن است. 

ارتباط میان افسردگی و دردهای فیزیکی یک ارتباط تنگاتنگ است. از یک طرف افسردگی پاسخ بدن به درد را افزایش می دهد و از طرف دیگر دردهای فیزیکی می تواند منجر به افسردگی و ناراحتی های فکری و احساسی شوند. این دو مقوله، به کمک یکدیگر یک چرخه معیوب، را در بدن، ایجاد می کنند. محیط اطراف شخص و ویژگیهای ژنتیکی و خانوادگی وی نیز می تواند نقش مهمی را بر میزان تاثیر درد و افسردگی بر او داشته باشد. هم زمان با درک تاثیرات فیزیکی احساسات بر بدنتان، به خاطر داشته باشید که به کمک درمان – شامل روان درمانی و مصرف داروهای ضد افسردگی- می توانید این دو عامل آزار دهنده یعنی افسردگی و تجربه دردهای فیزیکی بدن، را از بین ببرید.

اما دردهای فیزیکی در ناحیه قفسه سینه (یا قلب) که به اندام های دیگر بدن گسترش پیدا می کند، ممکن است نشانه یک بیماری جدی باشد. آنژین صدری – یک نوع درد در ناحیه قفسه سینه، که با کاهش میزان ارسال خون قلب همراه است- یکی از بیماری هایی است که مشخصاً با علایم استرس های عاطفی که موجب بالا رفتن فشار خون و ترشح آدرنالین در بدن می شود، همراه است.

درد در ناحیه قفسه سینه و بازو، به طور بالقوه ای، جزء دردهای سوماتیک به حساب می آیند. این دردها بر اثر بیماریهای جسمانی به وجود می آید، که ریشه بیولوژیکی و پزشکی ندارند و علت اصلی بروز آنها معضلات روانی است. این حالات به خوبی تاثیر متقابل جسم و روح را در سلامتی انسان نشان می‌دهد. اختلالات سوماتیک به شکل دردهای شدید و طولانی مدت و بدون هیچگونه مشخصه پزشکی، رخ می دهند. این نوع دردها براثر ناآرامی های روانی، استرسهای شدید عاطفی ایجاد می شوند.

افرادی که دچار حملات قلبی می شوند، دردی را در ناحیه قفسه سینه و بازوی چپ به عنوان اولین نشانه های حمله، تجربه خواهند کرد. انفارکتوس قلبی (حملات قلبی)، دلیل مهمی است برای اینکه این گونه دردها را که با شروعی آرام در ناحیه قفسه سینه و بازوی چپ رخ می دهند، جدی بگیرید.

تمامی بیماری و ناراحتی هایی که در بالا ذکر شد، یک بخش مشترک دارند، آنها، تماماً بر اثر فشارهای عصبی و عاطفی اتفاق می افتند. زمانی که شخصی از شما بدگویی کرده و شما را مورد انتقاد قرار می دهد، استرس و فشار قابل پیش بینی را ایجاد می کند. چه نوع انتقادی بیشتر شما را آزار می دهد و بر شما تاثیر می گذارد؟ آیا زمانی که از استاد یا رئیستان نیز انتقاداتی منطقی  و سازنده می شنوید، شما را ناراحت می کند؟ آیا زمانی که دیگران پشت شما غیبت می کنند هم، همان تاثیر را بر بدن شما دارد؟ آیا زمانی که شخصی عمداً شما را ناراحت کرد نیز تاثیر مشابهی را احساس می کنید؟ در این شرایط ضروری است با مشاور یا روانشناس درمورد راههای مدیریت و کنترل تاثیر انتقادات دیگران بر خود، صحبت کنید. یا راههایی را برای افزایش اعتماد به نفس خود پیدا کرده تا از تاثیر فیزیکی انتقادات بر بدن بکاهید.

مددکاران و بهیاران نیز می توانند علاوه بر درمان دردهای فیزیکی، به کاهش افسردگی در فرد نیز کمک کنند، علاوه بر آن، ملاقات با یک مشاور مجرب، اولین قدم درست در راه صحیح درمان است.

شما نباید در مورد آنچه دیگران در مورد شما اظهار می دارند، از خود آنقدر ضعف نشان دهید که بر بدن خود نیز آسیب وارد کنید. با وجود این که در راه بهبود شرایط خود گام بر می دارید، روحیه خود را به کمک افکار مثبت  تقویت کرده، و به تصدیق ویژگی های شخصیتی خود ، بپردازید و از هر گونه بد بینی و بدگمانی پرهیز کنید.

گروه ترجمه مجله پزشکی مادر، نیوشا وکیلی
منبع: prevention.com

داروهای ضدافسردگی و رخوت و بیحالی

اخیرا بیش از قبل دچار اضطراب و دلشوره می شوم. می دانم که چه مشکلاتی در زندگی باعث این حالات در من می شود و دارم تلاش می کنم این مشکل را از درون حل کنم ؛ اما می ترسم اگر نتوانم این احساسات را زود از بین ببرم، این مشکلات در زندگی ام اثرگذار شود. اغلب با حالت عصبی از خواب بیدار می شوم و تا چند ساعت برای رفتن به سر کار حال خوبی ندارم. حتی عادت غذایی من نیز تحت تاثیر این مشکل قرار گرفته است.

آیا داروهای ضد دلشوره، اضطراب یا افسردگی آن قدر باعث آرامش می شود که من نتوانم با علل ایجاد اضطراب در زندگی ام کنار بیایم؟ به دنبال چیزی می گردم تا با مصرف آن بتوانم به زندگی ادامه دهم ، نه یک ماده شیمیایی که من را از خوشبختی و رفاه جدا کند.

جواب: میلیون ها تن در سراسر جهان از اضطراب بالینی قابل تشخیص ، رنج می برند که اختلال روانی اصلی و حتی شایع تر از افسردگی است. گرچه برخی از علل اضطراب قابل تشخیص هستند، گاهی، برخی از حالات شما ارتباط روشنی با مساله خاصی در زندگی ندارند. افراد زیادی که مبتلا به دلشوره و اضطراب اند، درمی یابند که واکنش آن ها تناسبی با این موقعیت واقعی ندارد. مصرف دارو به تثبیت شدن احساسات و واکنش ها کمک می کند و شما بهتر می توانید فکر کنید که چه چیزی باعث این دلشوره و اضطراب شده است. اگر این حالت را خوب بررسی کنید و تحت نظر مشاور ماهری باشید، پی می برید که چه چیزی باعث اضطراب شما شده است، علت اصلی این موارد چیست و ساز و کارهای موثر پرداختن به آن ها را پیدا خواهید کرد.

سابقا تنها نسخه برای افرادی که علایم شما را داشتند، داروهای بسیار مخدر بود و غالبا عوارضی شبیه بی حالی داشت. دیگر این طور نیست. اکنون معلوم شده که حد متعادلی از مواد شیمیایی اثر خوبی بر سلامت روانی یا فقدان آن می گذارد. با افزایش تحقیق و شناخت در این رابطه، تعداد داروهای متنوع و موجود برای کنترل احساسات و علایم روانی همراه آن ها نیز افزایش یافت.

بهترین کار این است که با پزشک خود در مورد احساساتتان صحبت کنید و بگویید به دنبال چه چیزی هستید. گرچه یک پزشک نسخه ای از داروهای ضد افسردگی را تجویز می کند، یک روان شناس کسی است که بهترین درمان را برای افراد دچار اختلال روانی ارایه دهد. شاید اکنون نیز تحت نظر یک مشاور باشید و می توانید از او بخواهید که شما را به یک روان شناس معرفی کند. اگر اکنون تحت درمان نیستید، این کار را انجام دهید. از نامه شما چنین برمی آید که ناراحتی شما به حدی رسیده که زندگی شما را دچار اختلال کرده است. هم چنین گفتید می دانید که شرایط خاصی در زندگی شما وجود دارد که در اضطراب شما سهیم هستند. با کمک یک مشاور، راهی را پیش می گیرید که کمک می کند حس بهتری داشته باشید.

روان شناس علایم شما را ارزیابی خواهد کرد و دارویی را به اندازه خاصی برای شما تجویز خواهد کرد. تجارب افراد زیادی که از اضطراب رنج می برند، شبیه افراد افسرده است. بنابراین تعجبی ندارد که داروی ضدافسردگی برای شما تجویز شود. از دستورالعمل های پزشک پیروی کنید و سعی کنید احساسات و حالات جسمانی خود را تنظیم کنید. برخی از داروهایی که در درمان بیماری های روانی به کار می روند، کم و بیش دارای عوارض جانبی هستند. برخی از داروها باعث خواب آلودگی یا مشکل در تمرکز می شوند. به محض ایجاد آن ها، درمورد همه این عوارض ،با روانپزشک یا پزشک خود صحبت کنید. چند هفته یا حتی چند ماه طول می کشد تا داروها بر وضعیت روانی شما اثر مثبتی بگذارند. صبور باشید. بدانید که اگر درمان آن طور که شما می خواهید، پیش نرفت ، یا عوارض جانبی غیرقابل تحملی داشت، پزشک مقدار دارو را تنظیم کرده یا داروی شما را تغییر خواهد داد. در برخی افراد، ترکیبی از چند دارو بهتر عمل می کند. بهتر است که داروها را فقط طبق نسخه، مصرف کنید و نه با تغییر خودسرانه  مقدار آن ها. همچنین قبل از توقف مصرف دارو، با پزشک خود مشورت کنید؛ مگر آن که آنها عوارضی مرگبار داشته باشند.

اگر برخی داروهای روانی را بیش از زمان مقرر شده، مصرف کنید، اثرات اعتیاد آور خواهند داشت. درمورد وابستگی خود به دارو با پزشک خود صحبت کنید و اگر در گذشته مصرف مواد مخدر داشته اید، به پزشک خود بگویید. به یاد داشته باشید، مصرف داروهای روانی به معنی مصرف مادام العمر آنها نیست. چون معمولا درمان دارویی همراه با درمان روانی انجام می گیرد، به مرحله ای می رسید که دیگر به دارو نیاز ندارید. با توسعه بیشتر درمان های روانی و یادگرفتن کنترل خود و کار کردن در شرایط استرس زا، با پزشک خود صحبت کنید که آیا باید مصرف داروها را ادامه دهید.

در هر صورت ، درمان را ادامه دهید. این کار اثرات مخرب اضطراب و دلشوره را در زندگی شما کاهش خواهد داد.

گروه ترجمه مجله پزشکی مادر، زهرا احمدزاده ثانی آبادی
منبع: webmd.com


آیا همه چیز را به خودتان می‌گیرید؟ مسائل را بیش از حد تجزیه و تحلیل می‌کنید؟ سریع جبهه می‌گیرید؟ اگر اینطور است شما به طور قطع در دسته آدم‌های بسیار حساس هستید.

سالها پیش بین من و یکی از دوستانم مشاجره‌ بسیار ناراحت کننده‌ای پیش آمد، که تا به امروز هم به سختی می‌توانم در مورد آن صحبت کنم. این دوست من (اسم او را مری بگذاریم) یک شخصیت منحصر به فرد و موفق تلویزیونی بود. او با یک مرد اروپایی خوش قیافه نامزد کرده بود و چهره او همیشه روی صفحه اول روزنامه‌ها بود. من در آن زمان برای برنامه "60 دقیقه" کار می‌کردم و ما اغلب برای ناهار یکدیگر را می‌دیدیم. بعد از مدتی برنامه تلوزیونی او کنسل شد و بدون هیچ مقدمه‌ای (با حالتی که انگار کار مهمی نیست) از من خواست تا او را برای کار به عنوان خبرنگار در 60 دقیقه پیشنهاد کنم. من که فکر می‌کردم او همانطور که نشان می‌دهد آدم سرسخت و پر قدرتی است و اصلا به کمک من نیاز ندارد (من مطمئن بودم که او پیشنهادهای کاری زیادی برای انتخاب دارد) به او پاسخ دادم که من در 60 دقیقه فقط یک کارمند دون پایه هستم و از این گذشته میلیون‌ها نفر برای کار در این برنامه سر و دست می‌شکنند و پیشنهاد کردم که با یکی دیگر از دوستان که برای انجام چنین کاری در موقعیت بهتری بود تماس بگیرد.

مری دیگر با من صحبت نکرد. من چندین بار به او تلفن زدم؛ حتی برای او به یک مناسبتی که الان در خاطرم نیست هدیه‌ای هم فرستادم، ولی دیگر کار از کار گذشته بود. به یاد دارم که در آن زمان بسیار متعجب شده بودم –دقیقا گناه من چه بود؟-اگر امروز این اتفاق برای من می‌افتاد کاملا متوجه می‌شدم. مری یک HSP (شخص بیش از حد حساس)[1] است و رفتار او در آن زمان با این خصوصیت‌ شخصیتی سازگار بود. او از نظر احساسی به حدی محتاط بود که نمی توانست بگوید که به این کار احتیاج دارد (مبادا که من دست رد به سینه او بزنم یا در مورد او قضاوت بد کنم). او طوری رفتار کرد که انگار این کار زیاد اهمیت ندارد. سالها بعد، از دوستان شنیدم که او فکر کرده که من نمی‌خواستم به او کمک کنم و اهمیت نداده‌ام که چقدر احساس آسیب پذیری می‌کرده است. این سوء تفاهم به قیمت دوستی ما تمام شد.

هرچند که آن موقع نمی‌دانستم ولی من هم یک HSP هستم و از آن زمان یاد گرفته‌ام تا رفتارها و واکنش‌های HSP را هم در خودم و هم در دیگران شناسایی و اندازه گیری کنم. دیگر اینکه مردم روز به روز بیشتر با این حالت آشنا می‌شوند و این امر به HSP ها آزادی عمل می‌دهد تا مجبور به پنهان کردن طبیعت حساس خود پشت پرده نفرت و یا اعتماد به نفس کاذب نباشند.الین آرون.PhD، یک روانشناس بالینی از سانفرانسیسکو و مؤلف کتاب"شخص بیش از حد حساس" برای اولین بار در یک مقاله علمی در دهه 90 آنچه را که "شخصیت بیش از حد حساس" می‌خواند معرفی کرد. او دو دهه بعدی زندگی خود را صرف رساندن این پیام به دیگران کرد. بعقیده آرون، آنچه که بین تمام HSP ها مشترک است ، توانایی غیرعادی آنها در تشخیص پیچیدگی‌های رفتاریی است که دیگران ممکن است به آنها توجه نکنند (مثل یک نگاه، یک احساس،  پیامی که ممکن است پشت یک حرف رک و راست پنهان شده باشد). او می‌گوید، "مثل این است که آنها یک عینک اضافی به چشم دارند".

سیمکشی داخلی HSP ها با دیگر افراد جامعه متفاوت است. محققان دانشگاه استونی بروک نیویورک و دانشگاه ساتوست (جنوب غربی – نام دانشگاه) در چین دریافته‌اند که افراد دارای این ویژگی شخصیتی زمان بیشتری برای تصمیم گیری صرف می‌کنند،به زمان بیشتری برای تنها بودن و تفکر نیاز دارند و در مورد مسائلی مثل به یاد آوردن تولد افراد دقت بیشتری به خرج می‌دهند. مطالعات آنها که اخیرا در ژورنال "هوشیاری اجتماعی و علوم عملی مغز و اعصاب" به چاپ رسید نشان می‌داد که HSP هایی که زیر دستگاه MRI قرار داده شده‌اند، در قسمتهایی از مغز که مربوط به پردازش بصری سطح بالاست ، فعالیت بیشتری نشان می‌دهند. این شرکت کنندگان وقت بیشتری را صرف تجزیه و تحلیل تصاویری که در طول تست به آنها ارائه شد می‌کردند و در کل توجه آنها به جزئیات از افراد غیر HSP بیشتر بود. جالب تر اینکه درصد عمده‌ای از دیگر موجودات زنده (مانند، سگها، ماهی ها و انواع پستانداران) هم این ویژگی حساسیت را دارند.

در گذشته ممکن بود افرادHSPتحت عنوان خجالتی یا حتی مبتلا به اختلالات عصبی نادیده گرفته شوند، ولی آرون عقیده دارد که این برچسب ها تحقیرآمیز و غلط اند. خجالتی بودن، یک واکنش اکتسابی است؛ HSP ها با این احساسات قوی به دنیا آمده‌اند. او همچنین اشاره می‌کند که تعداد زیادی از افراد این مشکل  را دارند ( برآورد شده است که بین 15 تا 20 درصد مردم جامعه از این مشکل رنج می‌برند، درصدی که بطور مساوی بین مردها و زن ‌ها تقسیم شده است). این ویژگی در سالهای اولیه زندگی در نوزادان و کودکان باعلائم خاصی، آشکار می‌شود. این اختلال می‌تواند پاسخ به این مسئله که چرا برخی نوزادان نسبت به دیگران بیشتر گریه می‌کنند، باشد.

باید اعتراف کنم که اولین بار که در مورد HSP شنیدم، مرا به یاد زمانی انداخت که برای اولین بار در مورد ODD (اختلال دوقطبی)[2]شنیده بودم، که فکر می‌کردم نام دیگری برای "بچه‌های لوس" است. این بار با خود فکر کردم که "یعنی آنها می‌خواهند بگویند که آن آدم‌های پرخاشگر که دیگران را مجبور می‌کنند تا با آنها محتاطانه رفتار کنند، قربانی هستند؟"، دیگر چه حقی می‌خواهند به HSP ها بدهند؟ هواپیمای فرست کلاس؟ بهترین دفتر کاری؟ کارنامه‌های مخصوص خودشان؟

ولی هرچه بیشتر مطالعه کردم، بیشتر متوجه شدم که این برچسب HSP ، خیلی چیزها را در مورد من، برادر و خواهرم و خیلی از دوستانم توضیح می‌دهد. استدلال آرون این است که، بسیاری از ما انسان ها زودرنج تر از دیگران هستیم، و این بخش عمده از جامعه،  به اشتباه،  به عنوان آدم‌های ضعیف و یا نازک نارنجی در نظرگرفته می‌شوند. ولی مانند اختلال ADD (نقص در توجه)[3] و یا ODD، جامعه بالاخره به پای علم روز، خواهد رسید و مردم قبول می‌کنند که این اصطلاحات فقط بهانه‌های شیک و مد روز برای عصبی یا سختگیر بودن نیستند. هرچند که HSP هنوز به عنوان یک اختلال شناخته نشده است، اما من فکر می‌کنم که به زودی به فرهنگ لغات روان شناختی اضافه خواهد شد.

البته هنوز هم خیلی ها این موضوع را قبول ندارند. دکتر مارتین اسکور، پزشک شخصی من که مطب شلوغ پزشکی و روانشناسی او در لندن از HSP های خود تشخیصی ، پر است با این برچسب جدید مخالف است. او می‌گوید، "همه نوع آدمی پیدا می‌شود"."چرا ما باید همیشه برای افرادی که با دیگران متفاوتند برچسب پیدا کنیم؟ روش تعریف ما برای ناهنجاری و اختلال چیست؟ دیگر چند نوع کلمه جدید می‌خواهیم برای اضطراب پیدا کنیم؟"

مطمئنا اضطراب یکی از مؤلفه‌های اصلی در اختلالHSP است. بعقیده کارشناسان، HSP ها از حساسیت عصبی رنج می‌برند و بیشتر از افراد عادی به محرک های داخلی و خارجی واکنش نشان می‌دهند.آرون که آزمایش خاصی را برای سنجش میزان حساسیت افراد ایجاد کرده است می‌گوید، "آنها یک گرایش ذاتی به تجزیه  تحلیل بیش از حد مسائل دارند". آنها گوشه و کنایه‌ها را بهتر متوجه می‌شوند و به همین خاطر به سادگی تحت تاثیر احساسات خود قرار می‌گیرند. وقتی یک HSP فیلمی مثل"نوت بوک" را می‌بیند، فقط گریه نمی‌کند او در اصل از نشانه‌های واقعی غم و اندوه رنج می‌برد. او همچنین به چیزهایی مثل صدا و نور ، واکنش شدید نشان می‌دهد و بویژه به محرک هایی مثل قهوه حساس است. به طور معمول یک HSP احتیاط و مخالفت بیشتری در برابر کارهایی مثل خطر کردن، تجربه‌های جدید، ملاقات افراد جدید و حتی رفتن به جاهای ناآشنا نسبت به افراد غیر HSP نشان می‌دهد. البته آن روی سکه هم وجود دارد، تقریبا 30 درصد ازHSP ها به عنوان افرادی برون گرا و ماجراجو شناخته می‌شوند.

دکتر تد زف، یک کارشناس HSP از کالیفرنیا و مؤلف کتاب تازه انتشار یافته "پسر قوی و حساس" عقیده دارد، که این ویژگی قبلا به حس رهبری وابسته بوده است. او می‌گوید، "حیوانات وحشی دارای اختلالHSP از اطراف خود انرژی گرفته و به بالای تپه می‌دویدند و به رهبر گروه خود تبدیل می‌شدند. فقط در آمریکاست که قدر این ویژگی دانسته نمی‌شود و ما به حساسیت به عنوان یک ضعف می‌نگریم".

هرچند که HSP ها معمولا بصیر و وظیفه شناسند اما این ویژگی هزینه خود را هم دارد. جیل کاپوبیانکو، یک فروشنده آثار هنری که نزدیک نیویورک زندگی می‌کند، بیاد دارد که وقتی 3 ساله بوده است، "من برای خوابیدن مشکل داشتم چون همیشه در حال تفکر بودم. و به دلیل حساسیتم به درد و رنج از جامعه فراری بودم".در نتیجه، کودکی او یک کودکی همراه با تنهایی بوده است.او می‌گوید، "من هیچگاه یکی از اعضای گروه نبودم". او در حال حاضر تصدیق می‌کند که مغز او همیشه به دنبال راه فرار می‌گردد. و چون از اینکه خودش باشد می‌ترسد، ایجاد رابطه با دیگران برایش کار مشکلی است.

HSP ها معمولا برای محافظت از خود یا عقب نشینی می‌کنند یا حمله.بعقیده آرون، آنها شش متد اصلی برای محافظت از خود دارند: کوچک شمردن، سرزنش کردن، جاه طلبی، غرور، نقشه کشیدن و عدم رقابت. کاپو بیانکو می‌گوید، همه این رفتارها ذاتا دفاعی هستند و می‌توانند باعث تشدید این اختلال شوند. و باعث شوند تا یک HSP دوبار ضربه بخورد، اول زمانی که درد ناشی از احساس حقارت را حس می‌کند (که بسرعت به واکنش دفاعی می‌انجامد) و دوباره زمانی که طرف مقابل به آن واکنش، با پرخاش پاسخ می‌دهد.

اما HSP ها فقط انسان های زودرنجی نیستند. بخشی از این اختلال داشتن یک زندگی درونی پیچیده و یک تخیل فعال است. ویکتور فرانکل، مؤلف کتاب "انسان در جستجوی معنا" ، کشف کرده است که در زمان هولوکاست، افراد حساس بهتر از همتایان بظاهر سرسخت خود زندگی می‌کرده‌اند. او می نویسد، "افراد حساس ... ممکن بود درد و رنج بسیاری را تحمل کنند (آنها معمولا آدم‌های کم بنیه‌ای بوده‌اند)، اما میزان ضربه‌ به خود درونی آنها کمتر بوده است. غیر از این چگونه می توان این مسئله را که زندانیان ضعیف البنیه تر معمولا بیشتر از همپایان قوی خود در کمپ‌ها دوام می‌آوردند را توضیح داد". با این تفاسیر، این مسئله که HSP ها بیشتر از حد معمول خلاق هستند و تعداد زیادی از آنان بخاطر استعداد‌های ویژه خود مشهور می‌شوند، تعجب آور نیست (بسیاری از HSP ها افراد خلاقی مثل جانی دپ، مایکل جکسون و ونونا رایدر را از همنوعان خود می‌دانند). و با توجه به توصیف بسیار زیبای ویرجینیا ولف و مارسل پروست از درد ناشی از احساس، می‌توان بطور حتم گفت که این دو شخصیت HSP بوده‌اند.

اما پیام آرون به HSP ها این است که "وانمود نکنید که HSP نیستید". البته ممکن است گاهی لازم باشد تا احساسات خود را پنهان کنیم. ولی HSP ها می‌توانند با نکته سنج بودن در برابر وقایع اطراف خود، کاهش استرس، مدیریت سیستم عصبی بدن از طریق انجام فعالیت‌هایی چون یوگا و ورزش و با انتخاب دقیق کسانی که با آنها وقت صرف می‌کنند، از استعدادهای نهان خود نهایت استفاده راببرند.درمان شناختی رفتاری[4] (که در آن افکار منفی خود را با منطق به مبارزه می طلبید) و همچنین داروهای ضد افسردگی می‌توانند به کنترل این اختلال کمک کنند. آرون پیشنهاد می‌کند، که وقتی که اتفاق دردناکی برای شما می‌افتد و شما را ناراحت می‌کند آن را با دیگران درمیان بگذارید تا از شر احساسات بد خلاص شوید.

پنجاه هزار سال پیش، یک HSPمی‌توانست به راحتی در پیله غار اختصاصی خود زندگی کند (و فقط وقتی احساس امنیت ‌کرد از آن بیرون بیاید).اما در زندگی امروزی، ناچاریم تا از غارهای خود خارج شویم، و این به معنی  روبرو شدن با عناصر حیات است. همانطور که دوست روانپزشک من اخیرا به من گفت، "درگذشته، HSP ها امن ترین مردم روی زمین بودند ، ولی امروزه باید به کسی مثل من مراجعه کنند تا بتوانند در جوامع پیشرفته زندگی کنند."

 


[1]Highly Sensitive Person

[2]Oppositional Defiance Disorder

[3]Attention Deficit Disorder

[4]Cognitive Behavioral Therapy

گروه ترجمه مجله پزشکی مادر، بابک حسینی نژاد
منبع: webmd.com

شاید بسیار برای شما پیش آمده باشد که روزگار بر وفق مرادتان نبوده و زندگی به کامتون تلخ شده باشد. شده از مرگ عزیزی یا قبول نشدن در امتحانی که سرنوشت زندگیتان را رقم می زده است یا ناکامی در عشقی که سرنوشت شما را عوض می کرده، اما حالا آنچه که باید اتفاق افتاده و یا نباید اینطور می شد ، آیا باید یک عمر حسرت نبود و نداشتن اش را کشید؟ و به جای استفاده از لحظاتی که می تواند خوب باشد زانوی غم بغل کرد و فقط به ناخوشی ها و ناملایمت های زندگی فکر کرد و ثانیه ها و ساعات ها، روزها و ماه ها و شاید سالها رو بیهوده سپری کرد.

آیا باید خودمان و ذهنمان را اسیر افکار منفی و ناامیدی کنیم ؟ برای پاسخ به این سوالها به سراغ یک روانشناس رفتیم . "مولازاده" در رابطه با افسردگی و درمان این بیماری گفت: افسردگی یکی از بیماریهای شایع عاطفی است که موجب عدم لذت بردن از زندگی می شود و در واقع ، فرد افسرده ، دچار یک نوع عذاب روحی ای می شود که بر روابط اجتماعی و شخصی وی اثر منفی می گذارد و گاهی اوقات هم این بیماری برگشت پذیر نیست.

وی همچنین با بیان اینکه مهم ترین علائم افسردگی بی حوصلگی، پکر بودن، دمغ بودن، شکایت از خود و دیگران است، افزود: این گونه افراد رفتارهایی از قبیل گریه زیاد، خلق اندوهگین، خواب های آشفته دیدن ، بی اشتهایی و پرخوریی، خشونت، زول زدن به یک زاویه دید مشخص دارند و به فکر فرو می روند.

وی با تاکید بر اینکه تمامی این موارد از علائم ظاهری افسردگی است، اظهار داشت: عوامل بسیاری در ایجاد افسردگی نقش دارند می توان به سوگ و فقدان، احساس گناه، اعتیاد و شوک اشاره کرد.

مولازاده همچنین با بیان روشهای شایع درمانی افزود: رهنمودهای بسیار جهت درمان این بیماران وجود دارد از جمله می توان گفت: باید به آینده امیدوار بود، فرد می بایستی با خود مهربان باشد و سعی نماید هدفهای دشوار برای خود در نظر نگیرد یا اینکه مسئولیتهای سخت را به عهده نگیرد، همیشه سعی کنید برای انجام کارها برنامه ریزی داشته باشید و کارهای خود را تقسیم کنید و از انجام امور سخت پرهیز کنید، با دیگران و دوستان بخصوص با خانواده خود ارتباط دوستانه برقرار کنید، چنانچه در کنار دیگران بودن ، توجه شما را از افسردگی دور می کند، سعی کنید از مصرف مشروبات یا مواد مخدر پرهیز کنید زیرا نه تنها استفاده و مصرف مواد تخدیر کننده افسردگی شما را کاهش نمی دهد بلکه مدت زمان بهبودی را افزایش می دهد، در رابط با بیماری خود اطلاعات بیشتری را کسب نمائید و در رابطه با افسردگی و روش های درمان یا عوارض این بیماری مطالعه بیشتری داشته باشید، و سعی کنید از میزان استرس و اضطراب خود بکاهید و سعی بر انجام اموری داشته باشید که علاقمند هستید و از گذراندن اوقات فراغت خود نهایت استفاده را ببرید ، آشپزی کنید، نقاشی بکشید، خرید کنید، کار های هنری انجام دهید، با دوستان خود به پارک ، کوه ، کلاس های آموزشی بروید و سعی در پیدا کردن و نگه داشتن یک دوست خوب داشته باشید و مطالعه در زمینه های که علاقمند هستید را فراموش نکنید.

این روانشناس همچنین در ادامه خاطر نشان کرد: توجه داشته باشید که افسردگی بیماری سختی است و یک شبه نیز درمان نمی شود درمان این بیماری نیازمند زمان می باشد.

شاید بارها و بارها این ضرب المثل را شنیده باشید که می گویند گر صبر کنی زه غوره حلوا سازی ، پس صبر داشته باشید و به خدا توکل کنید، چرا که گر خداوند ببندد زه حکمت دری --- زه رحمت کشاید در دیگری ، البته نمی خواهم بگویم که خودتان را تنها به تقدیر و سرنوشت بسپارید، سعی کنیم که خودمان روند و جریان زندگیمان را پیش ببریم، در انجام امور نیز با افرادی که اعتماد داریم مشورت کنیم، و نه افکار منفی داشته باشیم و نه بیش از حد مثبت اندیش باشیم سعی کنیم حد اعتدال را رعایت کنیم.

 

مجله پزشکی مادر

 

دلایل اختلال دو قطبی

پزشکان درباره دلایل اصلی اختلال دو قطبی اطمینان کامل ندارند؛ اما در طی ده سال گذشته نسبت به طیف دو قطبی، که شامل دوره های شیدایی و افسردگی عمیق می باشد و همچنین حالتهایخلقی متعددی که بین این دو سر طیف رخ می دهند، به اطلاعات بسیار ارزشمندی دست یافته اند.

متخصصان بر این اعتقادند که اختلال دو قطبی اغلب اوقات در میان اعضاء خانواده بروز می کند، در نتیجه مولفه وراثت یکی از دلایل این اختلال می باشد. همچنین شواهدی مبنی بر تاثیر عوامل محیطی و سبک زندگی فرد بر شدت این اختلال به دست آمده است. رویدادهای تنش زای زندگی – یا سوء مصرف الکل  و مواد مخدر – درمان اختلال دو قطبی را بسیار مشکل تر می سازد .

مغز و اختلال دو قطبی

محققان بر این باورند که اختلال دو قطبی تا حدی  بر اثر مشکلات زیر بنایی که در تعادل مواد شیمیایی مغز (انتقال دهنده های عصبی) بوجود می آیند، ایجاد می شود .

سه ماده شیمیایی  در مغز به نام های نورآدرنالین (نوراپی نفرین)، سروتونین و دوپامین در فعالیتهای جسمی و مغزی افراد شرکت دارند. نورآدرنالین و سروتونین با اختلالات خلقی روانپزشکی همچون اختلال افسردگی و دو قطبی رابطه بسیار نزدیکی دارند. ماده شیمیایی دیگر مغز به نام دوپامین، با نظام لذت مغزی در ارتباط می باشد. اختلال و نقص در سیستم دوپامین با روان پریشی و اسکیزوفرنیا مرتبط می باشد. این اختلالات جزء اختلالات شدید مغزی می باشند که با ویژگیهایی چون تحریف واقعیت و الگوهای فکری و رفتاری غیر منطقی شناخته می شوند.

*سروتونین مغز با بسیاری از کارکردهای بدن همچون خواب، بیداری، خوردن، فعالیت جنسی، رفتارهای تکانشی، یادگیری و حافظه در ارتباط می باشد. پژوهشگران معتقدند که ناهنجاری سطوح سروتونین مغز در ابتلا به اختلالات خلقی (افسردگی و دو قطبی) سهیم می باشند.

آیا اختلال دو قطبی ارثی می باشد ؟

انبوهی از مطالعات کنترل شده در زمینه بیماران دو قطبی و وابستگان آنها نشان داده است که اختلال دو قطبی در افراد خانواده بروز می کند. احتمالاً دقیق ترین اطلاعات در این زمینه از مطالعه دوقلوها به دست آمده است. در مطالعه دو قلوهای همسان که وراثت یکسانی دارند محققان اذعان می دارند که، اگر یکی از دوقلوهای همسان مبتلا به اختلال دو قطبی باشد، دوقلوی دیگر در مقایسه با دیگر اعضای خانواده، احتمال بیشتری در زمینه ابتلا به این اختلال دارد. پس از انجام محاسبات آماری، پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که در یکی از دو قلوهای همسان (که دوقلوی دیگر مبتلا به اختلال دو قطبی است) احتمال ابتلا به اختلال دو قطبی در طول عمر وی 40% تا 70% می باشد.

طی مطالعات بعدی که در دانشگاه جان هاپکینز انجام شد، محققان با تمام بستگان درجه اول بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی تیپ I و II مصاحبه کردند و به این نتیجه رسیدند که در تمام مجموعه های خانوادگی اختلال دو قطبی تیپ II تاثیرگذارترین می باشد. محققان دریافتند که 40% از 47 نفر خویشان درجه یک  بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی تیپ II مبتلا به این اختلال بودند، 22% از 219 نفر بستگان درجه یک بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی تیپ I، مبتلا به اختلال دو قطبی تیپ II بودند. در حالیکه، در میان بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی تیپ II، تنها یک خویشاوند مبتلا به اختلال دو قطبی تیپ I مشاهده شد.پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که دو قطبی تیپ II رایج ترین تشخیص برای وابستگان در خانواده های دارای اختلال دو قطبی تیپ I و تیپ II می باشد. مطالعات انجام شده در دانشگاه استنفورد درباره ابتلا به اختلال دو قطبی به این یافته ها رسیدند که، فرزندان والدین مبتلا به اختلال دو قطبی تیپ I یا تیپ II، احتمال بیشتری در زمینه میزان ابتلا به اختلال دو قطبی دارند. در این مطالعه، محققان گزارش کردند که 51% از فرزندان افراد دو قطبی، مبتلا به یک اختلال روانپزشکی می باشند که عموماً این اختلال به صورت افسردگی اساسی، دیس تایمیا (افسردگی خفیف)، اختلال دو قطبی یا اختلال بیش فعالی/ نقص توجه بروز می کند. مساله بسیار جالبی که در این بررسی ها بدست آمده، این است که والدین دو قطبی که در کودکی تجربه اختلال نقص توجه/ بیش فعالی داشته اند، با احتمال بیشتر فرزندان مبتلا به اختلال دو قطبی خواهند داشت تا اینکه فرزندشان دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی باشد.

دیگر تحقیقات نشان می دهند که وابستگان درجه یک افراد با تشخیص اختلال دو قطبی تیپ I و II در مقایسه با وابستگان درجه یک افرادی که تاریخچه ابتلا به اختلال دو قطبی را ندارند، در مقیاس بیشتری در خطر ابتلا به افسردگی اساسی می باشند.

یافته های علمی همچنین اذعان دارند که خطر ابتلا به اختلالات عاطفی در طول عمر در بستگان خانواده های دارای عضو مبتلا به اختلال دو قطبی بر اساس تعداد اعضایی که مبتلا تشخیص داده شده اند، افزایش می یابد.

محیط و سبک زندگی در اختلال دو قطبی چه نقشی ایفا می کنند ؟

علاوه بر نقش وراثت در اختلال دو قطبی ، تحقیقات حاکی از آن است که فرزندان والدین دو قطبی اغلب اوقات با عوامل استرس زای محیطی با اهمیتی مواجه می شوند، از جمله عوامل استرس زای محیطی می توان به زندگی با والدی که گرایش به افت و خیزهای خلقی گسترده ای دارد، گرایش به سوء مصرف الکل و مواد مخدر نشان می دهد و دارای رفتارهای جنسی و مالی غیر عقلانی و سابقه بستری در بیمارستان می باشد، اشاره کرد. اگر چه نمی توان گفت فرزندان افراد دو قطبی به طور قطع مبتلا به اختلال دو قطبی می شوند، با این حال، بسیاری از آنها به اختلالات روانپزشکی دیگری همچون اختلال نقص توجه بیش فعالی، افسردگی اساسی یا سوء مصرف مواد مبتلا خواهند شد.

استرس زاهای محیطی نقش راه انداز اختلال دو قطبی را در افراد مستعد این بیماری بازی می کنند. به عنوان مثال، کودکانی که در خانواده های دو قطبی پرورش می یابند، ممکن است با والدی زندگی کنند که دارای نقص در کنترل خلق و هیجانات باشد. زمانی که والد دو قطبی تحت دارودرمانی قرار نگیرد و یا اینکه از طریق مصرف مواد یا الکل سعی در خوددرمانی افت و خیزهای خلقی خویش داشته باشد، احتمال سوء استفاده جسمی و کلامی در کودکانی که به همراه این چنین والدی زندگی می کنند، افزایش می یابد.

آیا کمبود خواب می تواند نشانگان اختلال دو قطبی را بد تر کند ؟

برخی از تحقیقات حاکی از آنست که افراد دارای اختلال دو قطبی از نظر ژنتیکی مستعد چرخه های ناهنجار خواب – بیداری می باشند که ممکن است شروع کننده نشانگان افسردگی یا شیدایی باشد.

کمبود خواب در افراد دو قطبی ممکن است یک دوره خلقی همچون شیدایی را تسریع کند. نگرانی در باره کمبود خواب در این افراد با برانگیختگی شناختی تلفیق شده و باعث افزایش اضطراب می شود و از این طریق موجب بدتر شدن وضعیت کلی افراد دو قطبی می گردد. زمانیکه یک فرد کم خواب مبتلا به اختلال دو قطبی وارد فاز شیدایی می شود، نیاز به خواب شدیداً کاهش می یابد .

در صورتی که دارای مشکلاتی در به خواب رفتن و حفظ خواب خود هستید، این مساله را با پزشک خود در میان بگذارید. داروهای خواب آور جدیدی تولید شده اند که حالت وابستگی ایجاد نکرده و می توانند مشکلات خواب افراد را حل کنند. همچنین درمان شناختی رفتاری، در بررسی های اخیر به عنوان درمان ضمیمه موثری شناخته شده است و درمان کمکی مفیدی برای بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی است که بازده خواب آنها آسیب دیده و دارای اضطراب و ترس در مورد خواب می باشند.

آیا سن والدین خطر ابتلا به اختلال دو قطبی را افزایش می دهد ؟

مطالعه انجام شده در سپتامبر 2008 در مجله آرشیو روانپزشکی اذعان می دارد که در فرزندان پدران مسن خطر اختلال دو قطبی افزایش می یابد. دیگر تحقیقات انجام شده در این زمینه حاکی از نوعی ارتباط بین سن بالای والدین و خطر ابتلا به درخودماندگی (اوتیسم) و اسکیز و فرنیا در فرزندان می باشد.

بنابر مطالعات انجام شده، به طور کلی، پدرانی که در دهه 50 و بالاتر زندگی خویش اقدام به بچه دار شدن می کنند، در مقایسه با افرادی که در دهه 20  اقدام می کنند، 37% خطر بیشتری در زمینه ابتلا به اختلال دو قطبی در فرزندان وجود دارد.

به طور خلاصه می توان اظهار داشت که اگر چه براساس نظریه های موجود، در اختلال دو قطبی مولفه  وراثتی نقش قوی دارد، با این حال وراثت در گسترش این اختلال نیز نقش بسیار مورد توجهی بازی می کند. ممکن است روزی تحقیقات ژنتیکی ابزارهای تشخیصی و تست های آزمایشگاهی ویژه ای را در زمینه مداخله زود هنگام در اختیار ما قرار دهند، تا بتوانیم قبل از شروع نشانگان مداخلاتی  را در زمینه پیشگیری این اختلال در کودکان انجام دهیم.

مهدیه گنجه - مجله پزشکی مادر
منبع: webmd.com

اختلال دو قطبی گاهی اوقات مانیک- دپرسیو (شیدایی- افسردگی) نیز خوانده می شود، وضعیت آشفته ای است که باعث تغییرات افراطی در خلق می شود.

همانند سوار شدن در یک ترن هوایی با حرکت آهسته، بیماران ممکن است هفته ها احساس کنند که در بالاترین نقطه دنیا قرار دارند، قبل از اینکه در قعر افسردگی فرو روند.

طول مدت هریک از افت وخیزهای خلقی در افراد مختلف متفاوت می باشد. میزان شیوع آن در بزرگسالان آمریکایی سالانه 2% می باشد.

نشانه های مرحله افسردگی
در صورتیکه فرد مبتلا به اختلال دو قطبی تحت درمان قرار نگیرد، ممکن است دوره های شدید افسردگی را تجربه کند. نشانه ها شامل غمگینی، اضطراب، بی انرژی بودن، نا امیدی و مشکلات در تمرکز می باشد. بیماران ممکن است علاقه خود را به فعالیتهایی که قبلا لذت بخش بوده اند، از دست بدهند. ممکن است کاهش یا افزایش وزن، کم خوابی یا پر خوابی داشته باشند و به خود کشی فکر کنند.

 

نشانه های مرحله شیدایی
در طی مرحله شیدایی بیماران تمایل دارند که احساس سرخوشی داشته باشند و ممکن است بر این اعتقاد باشند که از انجام هر کاری بر می آیند. این مرحله می تواند به عزت نفس بیش از حد بالا، بیقراری، کاهش نیاز به خواب، پر حرف شدن، حواس پرت شدن و داشتن افکار رقابتی منجر شود. رفتارهای تکانشی و بی پروایی همچون ولگردی کردن،رفتارهای جنسی بی ملاحظه، با سرعت رانندگی کردن و سوء مصرف دارو، به طور معمول مشاهده می شوند. در این مبتلایان تقریباً هر روز هفته، بیشتر از سه نشانه از موارد ذکر شده بروز می کند.

 

دو قطبی I در مقایسه با دو قطبی II

پیدا کردن علت افسردگی، کار آسانی نیست. در اکثر موارد، افسردگی دلیل واحدی ندارد. در عوض، افسردگی نتیجه ترکیبی از چندین مورد از جمله وراثت شما، رویدادهای گذشته، شرایط کنونی و دیگر عوامل خطرزا می باشد.

در اینجا به بررسی چندین مورد که نقش مهمی در افسردگی بازی می کنند، می پردازیم.

- زیست شناسی: ما هنوز نمی دانیم زمانیکه فردی افسرده می شود، در ساختار مغزی وی دقیقا چه تغییراتی رخ می دهد. البته مطالعات نشان می دهند که عملکرد طبیعی در بخشهای معینی از مغز مختل می شود.

همچنین افسردگی ممکن است ناشی از تغییرات در میزان مواد شیمیایی مغز که انتقال دهنده های عصبی مغز را تشکیل می دهند، باشد.

- وراثت: محققان بر این اعتقاد می باشند که اگر ابتلا به افسردگی در خانواده شما وجود داشته باشد، احتمال ابتلا به افسردگی در شما بیشتر می باشد.

- جنسیت: مطالعات نشان داده اند که زنان دو برابر مردان مستعد ابتلا به افسردگی می باشند، اما کسی درباره چرایی آن مطمئن نمی باشد. تغییرات هورمونی که زنان در زمانهای مختلف زندگی خود تجربه می کنند، ممکن است یک عامل برای این موضوع باشد.

- سن: در افراد مسن تر احتمال ابتلا به افسردگی بیشتر است. تنها زندگی کردن و کاهش حمایتهای اجتماعی و دیگر عوامل در افراد مسن موجب افزایش احتمال ابتلا به افسردگی می باشد.

- وضعیت سلامت: شرایطی همچون سرطان، بیماریهای قلبی، مشکلات تیروئید، دردهای مزمن و بسیاری مسائل دیگر. خطر ابتلا به افسردگی را افزایش می دهند.

- آسیب و سوگ: آسیبهایی از قبیل خشونت و سوء استفاده های جسمی یا هیجانی - خواه این حوادث اخیرا اتفاق افتاده باشد یا مربوط به گذشته ای دور باشند- می توانند راه اندازی برای افسردگی باشند. همچنین سوگ پس از مرگ یک دوست یا فردی که عاشق او هستید نیز می تواند آغازگر افسردگی باشد.

- تغییرات و رویدادهای استرس زا: افراد ممکن است در طی اتفاقات استرس آور همچون طلاق یا پرستاری از یکی از وابستگان بیمار، مبتلا به افسردگی شوند. حتی اتفاقات مثبت. همچون ازدواج و یا پیدا کردن شغل نیز گاهی اوقات ممکن است شروع کننده افسردگی در افراد باشد.

- داروها و مواد مخدر: بسیاری از نسخه های دارویی می توانند نشانه افسردگی را ایجاد کنند. سوء مصرف الکل و مواد مخدر بطور شایعی در افراد افسرده مشاهده می شود. این عوامل اغلب اوقات شرایط افراد افسرده را بدتر می کند.

برخی افراد علت افسردگی خویش را می دانند ولی این موضوع درباره برخی دیگر صدق نمی کند.

مهمترین مساله ای که باید به خاطر داشته باشید اینست که افسردگی به خاطر اشتباه شما نبوده و مقصر نمی باشید. این مساله به علت نقص ویژگی های شما نیز نمی باشد. این بیماری است که می تواند بر هر فردی تاثیر بگذارد و صرفنظر از علت آن، راههای بسیار خوبی برای درمان آن وجود دارند.


مهدیه گنجه - مجله پزشکی مادر
منبع:
www.webmd.com

مروری بر افسردگی

اگر گاهی اوقات احساس غمگینی و تنگی داشته باشید، حالتی طبیعی است ولی اگر خلق پایین شما همه روزه ادامه داشت، ممکن است نشانه ای از افسردگی باشد. افسردگی اساسی دوره ای از غمگینی و بی احساسی و دیگر نشانه هایی ایست که حداقل دو هفته متوالی ادامه می یابد و آنقدر جدی است که فعالیتهای روزانه را مختل می کند. افسردگی نشانه ضعف یا شخصیت منفی افراد نمی باشد.در حالیکه افسردگی یک مشکل اساسی در حوزه سلامت می باشد که قابل درمان است.

افسردگی

تصویری که مشاهده می کنید، اسکن پرتونگاری نشرنورپترون (PET) است که "لکه های روشن" افزایش فعالیت را در مغز فرد غیر افسرده نشان می دهد.

علائم هیجانی افسردگی  

dep2.jpg

اولین نشانه افسردگی خلق غمگین و یا از دست دادن علاقه به زندگی است. فعالیتهایی که زمانی خوشایند بودند، ارزش خود را از دست می دهند. حتی ممکن است بیماران با احساس گناه یا بی ارزشی، نا امیدی و افکار تکرار شونده مرگ یا خودکشی مرتبا مواجه شوند.

علائم جسمی افسردگی  

dep3.jpg

افسردگی گاهی با علائم جسمی همراه می شود، که شامل:

v       خستگی و کاهش انرژی

v       بی خوابی، بویژه صبحهای زود

v       خواب بیش از حد

v       دردهای پایدار، سردرد، گرفتگی عضلانی، مشکلاتی هاضمه که حتی با درمان نیز تسکین نمی یابند.

افسردگی می تواند مشکلات دیگری که باعث احساس بد و بویژه دردهای مزمن می شود را ایجاد می کند.

مواد شیمیایی کلیدی مغز می تواند هم خلق هم درد را در فرد تحت تاثیر قرار دهد.درمان افسردگی بهبود بیماری های هم آیند را نیز موجب می شود.

علائم اشتهایی افسردگی  

 

از دیگر علائم برجسته افسردگی تغییر در اشتها و وزن می باشد. بغضی بیماران افزایش اشتها و برخی دیگر از دست دادن اشتها را نشان می دهند. افراد افسرده ممکن است کاهش و یا افزایش وزن شدیدی را تجربه کنند.

تاثیر در زندگی روزانه  

در  صورتیکه افسردگی درمان نشود، آشفتگی های جسمی و هیجانی که همراه افسردگی هستند، موجب از خط خارج شدن مشاغل، سرگرمیها و روابط در این افراد می شود. افراد افسرده اغلب در تمرکز کردن برای حل مسئله دچار مشکل می شوند. آنها از فعالیتهایی لذت بخش قلبی، همچون رابطه جنسی رویگردان می شوند.

علائم هشدار دهنده خودکشی   

dep6.jpg

احتمال اقدام به خود کشی در افراد افسرده بیشتر است. علائم هشدار دهنده شامل صحبت کردن درباره مرگ یا خود کشی، تهدید به آزار و اذیت دیگران و درگیر رفتارهای پرخاشگرانه و پر خطر شدن می باشد. هرکسی که تمایلات خودکشی نشان دهد باید به طور جدی تحت مراقبت قرار گیرد. اگر برنامه ای برای خودکشی کردن دارید برای درمان سریع به بخش اورژانس مراجعه نمایند.

چه کسی در خطر ابتلا به افسردگی است؟  

dep7.jpg

هرکسی می تواند افسرده شود، اما بسیاری از متخصصان معتقدند که وراثت در ابتلا نقش موثری بازی می کند. داشتن والدین یا خواهر و برادری که افسرده است خطر ابتلا به افسردگی را افزایش می دهد. احتمال ابتلا به افسردگی در زنان دو برابر مردان می باشد.

علل افسردگی  

dep8.jpg

پزشکان درباره علل افسردگی مطمئن نیستند. اما یک نظریه برجسته معتقد به تغییر در ساختار مغز و عملکرد شیمیایی آن می باشد. مواد شیمیایی که پیام رسانهای عصبی نامیده می شوند، تعادل خود را از دست می دهند. درباره عللی که باعث این تغییر در پیام رسانهای عصبی می شوند، یک احتمال به استرس ناشی از یک حادثه آسیب زا همچون از دست دادن شریک احساسی و یا شغل اشاره دارد. از عوامل شروع کننده دیگر می توان به داروهای خاص، سوء مصرف الکل و یا مواد مخدر، تغییرات هورمونی و یا قی فصل اشاره کرد.

تصویر بالاسلولهای عصبی مغز را در حال ارتباط با پیام رسانهای عصبی نشان می دهد.

افسردگی فصلی 

dep9.jpg

اگر خلق شما با شرایط فصول هماهنگ است- در تابستان آفتابی و روشن و در زمستان افسرده و تاریک است- شما ممکن است مبتلا به مشکلی از افسردگی به نام اختلال عاطفی موسمی (فصلی) باشید. معمولا اختلال عاطفی فصلی در اواخر پاییز و اوایل زمستان، زمانیکه ساعات روشنی روز کوتاهتر می شود، آغاز می شود. به گفته متخصصان اختلال عاطفی موسومی (فصلی) بالغ بر 3% از جمعیت ایالات متحده یا حدود 9 میلیون نفر و اساسا در افرادیکه در قسمتهای شمالی کشور ساکن هستند را تحت تاثیر قرار می دهد.

افسردگی پس از زایمان  

dep10.jpg

افسردگی پس از زایمان از هر چهار مادر جدید حدودا سه مادر را تهدید می کند. اما تقریبا 12% آنها خلق پایین شدیدتری را نشان می دهند که حتی با رشد فرزندشان نیز ادامه می یابد. این حالتها را با نام افسردگی پس از زایمان می شناسیم که علائم آن بسیار مشابه افسردگی اساسی می باشد. تفاوت مهمی که وجود دارد اینست که در افسردگی پس از زایمان سلامت کودک نیز در خطر است. یک مادر افسرده ممکن است در لذت بردن و تشکیل وابستگی با نوزادش دچار مشکل شود.

افسردگی در کودکان   

dep11.jpg

افسردگی روز یک نفر از هر چهل کودک آمریکایی را تیره و تار می کند. این حالت با توانایی بازی کردن، دوست یابی و تکمیل تکالیف مدرسه تداخل پیدا می کند. نشانه ها همانند افسردگی در بزرگسالان هستند، اما برخی کودکان ممکن است پرخاشگری نشان دهند و یا درگیر رفتارهای پر خطر شوند که آن را "برون ریزی" می گوییم. تشخیص افسردگی در کودکان ممکن است دشوار باشد.

تشخیص افسردگی  

dep12.jpg

تا کنون هیچ گونه آزمایش خونی برای تشخیص افسردگی وجود نداشته است. برای تشخیص دقیق، پزشکان به توصیفی که بیمار از نشانه هایش ارائه می دهد، تکیه می کنند. ممکن است از شما سوالاتی درباره تاریخچه پزشکی و داروهایی که مصرف می کنید، پرسیده شود؛ چرا که اینها ممکن است در ایجاد نشانه های افسردگی در شما همکاری داشته باشند. خلقها، رفتارها و فعالیتهای روزانه ای که مورد بحث قرار گرفت، می تواند به تشخیص نوع و شدت افسردگی کمک کند. این مرحله، گامی بحرانی در تعیین موثرترین شیوه درمان می باشد.

 

گفتار درمانی برای افسردگی   

dep13.jpg

بررسی ها نشان داده اند که انواع نتنایز گفتار درمانی می تواند افسردگی متوسط تا خفیف را به مبارزه بطلبد.درمان شناختی رفتاری تغییر افکار و رفتارهایی که منجر به افسردگی می شوند را هدف قرار می دهد. درمان بین فردی توضیح می دهد که روابط شما چگونه بر خلق شما تاثیر می گذارد.

روان درمانی روان پریشی به افراد در فهم چگونگی تحت تاثیر قرار گرفتن خلق و رفتارشان توسط مسائل حل نشده و احساسات ناهشیار کمک می کند. برخی از بیماران به چندین ماه درمان نیاز دارند در حالیکه برای برخی دیگر زمان بیشتری را می طلبد.

 

داروهای افسردگی  

dep14.jpg

ضد افسردگیها بر سطح مواد شیمیایی مغز همچون سروتونین و نوراپی نفرین تاثیر می گذارند. چندین حالت متفاوت وجود دارد. مصرف ضد افسردگیها چند هفته تا تاثیر گذاشتن آنها،همکاری خوب با پزشک در بالا بردن تاثیر داروها و تعیین میزان مصرف داروها بسیار مهم می باشد. در صورتیکه نخستین دوره دارو درمانی موثر واقع نشد، شانس اینکه داروی دیگر نوفق باشد هنوز وجود دارد. ترکیب گفتار درمانی و دارو درمانی بسیار موثرتر به نظر میرسد.

 

ورزش برای افسردگی  

dep15.jpg

تحقیقات پیشنهاد می کنند که ورزش سلاح بالقوه ای بر علیه افسردگی متوسط تا خفیف می باشد.فعالیتهای جسمانی مخدرهای درون زا (اندورفینها) را افزایش می دهند که این مخدرهای درون زا با بالا رفتن خلق کمک می کنند. ورزش منظم همچنین با عزت نفس بالاتر، خواب بهتر،استرس کمتر و انرژی بیشتر در ارتباط می باشد.هرگونه فعالیت متعادلی از شنا تا کارهای منزل، می تواند به بهبود کمک کند. فعالیتی که از آن لذت می برید را انتخاب کنید و طبق برنامه ریزی هفته ای چهار یا پنج بار به مدت 20 تا 30 دقیقه آن را انجام دهید.

 

نور درمانی  

dep16.jpg

نور درمانی به عنوان درمان موثری برای اختلال عاطفی فصلی و همچنین برخی انواع دیگر افسردگی شناخته شده است. این نوع درمان شامل نشستن برای مدت زمان معینی در طی روز در مقابل یک جعبه نورانی طراحی شده مخصوص که نور درخشان و مات را تولید می کند، می باشد. نور درمانی ممکن است همراه با دیگر درمانها بکار رود.

حیوانات خانگی برای افسردگی  

dep18.jpg

یک سگ پشمالو یا یک طوطی سخنگو جایگزینی برای دارو درمانی یا گفتار درمانی نمی باشد ولی تحقیقات اظهار می دارند که حیوانات خانگی می توانند نشانه های افسردگی متوسط تا خفیف را در بسیاری از افراد تسکین دهند. حیوانات خانگی عشق بدون قید و شرط به همراه می آورند، تنهایی را کاهش می دهند و به بیماران احساس هدفمندی می دهند. در طی مطالعات به این نتیجه رسیده اند که صاحبان حیوانات خانگی مشکلات خواب کمتری دارند و در کل از سلامت بیشتری برخوردارند.

نقش حمایت اجتماعی    

dep19.jpg

از آنجاییکه تنهایی دست به دست افسردگی پیش می رود، تشکیل یک شبکه اجتماعی حمایتی می تواند بخش مهمی در درمان باشد. این روش می تواند شامل ملحق شدن به یک گروه حمایتی، یافتن یک جامعه حمایتی آنلاین یا تلاشی مستمر برای بیشتر دیدن دوستان و خانواده باشد. حتی پیوستن به یک کلوب کتاب و یا شرکت در کلاسهای ژیمناستیک می تواند در ارتباط برقرار کردن با دیگر افراد به شما کمک کند.

 

دیدگاه مثبت

dep23.jpg

در قلب افسردگی اساسی، شما ممکن است احساس تنهایی و تنهایی کنید، اما در حقیقت این حالت شدیدا قابل درمان است. بیش از 80% افراد با دارو درمانی یا گفتار درمانی و یا ترکیبی از هر دو بهتر شده اند.

سردبیر بخش روانشناسی مجله پزشکی مادر ، مهدیه گنجه، کارشناس ارشد روانشناسی
منبع: webmd.com

 

بعضی وقت ها احساس بد داشتن طبیعی است اما اگر این روحیه ضعیف روزها ادامه یابد می تواند نشانه افسردگی باشد.
افسردگی
(Major) شدید به همراه حس غمگینی و بی میلی که حداقل 2 هفته متوالی طول می کشد و به قدری شدید است که موجب قطع فعالیت های روزانه می شود . افسردگی نشانه ای از ضعف یا شخصیت منفی نیست . این یک بیماری شناخته شده و متداول و قابل درمان است .

علائم عاطفی و احساسی

علائم اولیه افسردگی خلق و خوی غمگین و یا از دست دادن علاقه به زندگی است . فعالیت هایی که زمانی لذت بخش بودند ، جاذبه خود را از دست می دهند . بیماران ممکن است احساس گناه یا بی ارزشی نموده و مرتب به مرگ و خود کشی فکر کند .

حس درد 

در حالی که افسردگی به عنوان یک اختلال عاطفی شناخته شده است، اما عوارض جسمی هم دارد . افسردگی حدود 65 درصد از بیماران با درد گزارش شده است . این عوارض شامل سردرد ، کمر درد ، ضعف عضلانی( tender muscles)  و درد مفاصل بوده و در این بیماران همراه خستگی ، سرگیجه و خواب بیش از حد یا خیلی کم نیز رایج است .

علائم جسمی : اشتها

تغییر در اشتها یا وزن مشخصه دیگری از افسردگی است . در حالی که بعضی بیماران اشتهایشان را کاملاً از دست می دهند ، بعضی دچار پرخوری های غیرعادی می شوند . بسیاری از افراد افسرده حالت تهوع ، اسهال یا یبوست مزمن را تجربه می کنند .

اختلال در زندگی روزانه

اگر بیماران تحت درمان قرار نگیرند ، ناراحتی های جسمی و روحی ناشی از افسردگی می تواند کار ، تفریح و روابط اجتماعی و خانوادگی آنها را مختل کند . افراد افسرده اغلب تصمیم گیری و تمرکز برایشان سخت است . آنها از فعالیتهای لذت بخش گذشته مثل سکس دوری می کنند . در موارد شدید ، افسردگی می تواند تهدید کننده زندگی باشد .

علائم هشداردهنده خودکشی

افرادی که افسرده هستند احتمال بیشتری برای مبادرت به خودکشی دارند. علائم هشداردهنده شامل موارد زیر است : صحبت کردن در مورد مرگ یا خودکشی ، تهدید به صدمه زدن به مردم ، رفتار پرخاشگرانه یا مخاطره آینده داشتن.

علائم خودکشی را در این بیماران باید جدی گرفت .

چه کسی در معرض بیماری افسردگی قرار دارد ؟

هر کسی می تواند افسرده شود اما بسیاری از کارشناسان معتقدند که ژنتیک ( وراثت ) در این مورد نقش دارد . کسانی که یکی از بستگان درجه یک آنها مانند پدر ، مادر ، خواهر یا برادر ، افسرده باشند . احتمال افسردگی شان سه برابر بیشتر است . احتمال دچار شدن زنان به افسردگی دو برابر مردان است .

عوامل افسردگی :

پزشکان دقیق نمی دانند که علت افسردگی چیست ؟ بر اساس بعضی از نظریه های معتبر ، ساختار مغز و عملکردهای شیمیایی علل اصلی به شمار می روند . منظور از عملکرد شیمیایی ، نامتعادل شدن نروترانسمیترها ( انتقال دهنده های عصبی) است .

 علت این نا متعادل شدن چیست ؟

یک احتمال ، استرس ناشی از حادثه ناگوار است . از قبیل از دست دادن یک فرد یا یک شغل مورد علاقه . از عوامل دیگر می توان به عوارض جانبی برخی از داروها ، مصرف الکل ، مواد مخدر ، تغییرات هورمونی و حتی آب و هوا اشاره کرد .

افسردگی فصلی (SAD)

اگر خلق و خوی شما به آب و هوا ربط دارد ، یعنی در تابستان احساس شادمانی و در زمستان احساس غمگینی می کنید شما به SAD ( افسردگی فصلی ) مبتلا هستید . SAD معمولاً در اواخر پاییز و اوایل زمستان بروز می کند . زمانی که روزها کوتاهتر می شوند  .

افسردگی پس از زایمان

معمولاً تعدادی از مادران که برای اولین بار زایمان می کنند دچار افسردگی می گردند . اما حدود 12 درصد آنها دچار افسردگی شدید می شوند که حتی قادر به بزرگ کردن فرزند خود نخواهند بود . این حالت به عنوان افسردگی پس از زایمان شناخته شده است که علائم آن خیلی شبیه به افسردگی شدید ( ماژور ) است . در این جا علاوه بر خود بیمار ، سلامت کودک نیز در خطر است و مادر به سختی از بودن با کودک خویش لذت می برد .

افسردگی در کودکان

از هر 40 کودک آمریکایی ، افسردگی زندگی یک کودک را مختل می سازد . یعنی توانایی بازی کردن ، دوست گرفتن ، انجام دادن تکالیف وی را با مشکل روبرو می سازد . علائم آن شبیه به افسردگی در بزرگسالان است . اما در بعضی از بچه ها ممکن است همراه با عصبانیت یا انجام کارهای خطرناک باشد که برون ریزی (acting out) گفته می شود . اگر درمان صورت نگیرد ، افسردگی بچه ها می تواند به خودکشی منجر شود . 

نحوه تشخیص افسردگی

تا این زمان هیچ آزمایش خونی برای تشخیص افسردگی وجود ندارد . برای انجام یک تشخیص درست ، پزشکان متکی به شرح حال بیمار هستند . از شما سوالاتی در مورد تاریخچه پزشکی تان و داروهایی که تا آن زمان استفاده کرده اید ، پرسیده خواهد شد . این ها ممکن است به تشخیص افسردگی شما کمک کند . گفت و گو درباره خلق و خو ، رفتار و فعالیت های روزانه می تواند به تشخیص نوع و شدت افسردگی کمک کند . این کار در انتخاب بهترین روش برای درمان موثر است .

گفتگو درمانی برای افسردگی

پژوهشگران سه روش صحبت درمانی را پیشنهاد می کنند که می تواند افسردگی خفیف تا متوسط را درمان کند .

روش درمانی مبتنی بر رفتار شناختی ، ایجاد تغییر در افکار و رفتاری است که منجر به افسردگی می شود .

روش درمانی مبتنی بر ایجاد رابطه ، تشخیص می دهد که چه طور روابط بر روی خلق و خوی شما اثر می گذارد .

روش مبتنی بر حل مشکل ، کمک می کند که شما راه حل هایی را برای مشکلات خاصی که ممکن است موجب ضعیف شدن شما شود ، پیدا کند . بعضی بیماران در چند ماه درمان می شوند در حالیکه بعضی به زمان بیشتری نیاز دارند .

داروهایی برای افسردگی

داروهای ضد افسردگی سطح احساس های مثبت (feel – good) را در مغز ، از قبیل سروتونین را تغییر می دهد . در حالی که Prozac شناخته شده ترین دارو است اما تنها یکی از بیشمار داروها در این زمینه است . اگر داروی اول موثر واقع نشد ( کمک نکرد ) داروهای دیگری نیز وجود دارد که می توان از آن ها استفاده کرد . عوارض جانبی ( داروها ) معمولاً خفیف هستند . اما ممکن است شامل ناراحتی معده ، سردرد ، افزایش وزن ، بی خوابی و یا مشکلات جنسی باشد . ترکیبی از روش صحبت درمانی و دارو درمانی اثر بیشتری را نشان می دهد .

ورزش برای افسردگی :

تحقیقات ، ورزش را به عنوان یک سلاح قوی بر علیه افسردگی خفیف تا متوسط پیشنهاد می کند . فعالیت بدنی با آزاد سازی آندورفین باعث تقویت روحیه مثبت می گردد و احساس درد را کاهش می دهد . ورزش منظم به ارتقاء اعتماد به نفس ، خواب بهتر ، استرس کمتر و کاهش وزن کمک می کند . هر نوع فعالیت متوسط از شنا کردن تا انجام کارهای خانه می تواند کمک کننده باشد . ورزشی را انتخاب کنید که برای شما لذت بخش بوده و به مدت 20 تا 30 دقیقه و 4 تا 5 بار در هفته باشد .

نور درمانی

نور درمانی نه تنها به عنوان یک درمان موثر برای SAD ، بلکه در درمان سایر انواع افسردگی نیز موثر شناخته شده است .
نور درمانی عبارت است از  نشستن در مقابل یک جعبه نوری مخصوص که نور قوی یا ضعیف را بر حسب تجویز پزشک در ساعات مختلف روز به بیمار می تاباند . درمان نوری به ویژه در دوران بارداری که خطرات ناشی از داروهای ضد افسردگی باید در نظر گرفته شود ، مفید است . نور درمانی ممکن است همزمان با درمان های دیگر به کار گرفته شود .

علف چای برای افسردگی

علف چای یک درمان گیاهی است که موضوع بحث گسترده ای بوده است . شواهدی وجود دارد که آن می تواند با افسردگی خفیف مبارزه کند . اما دو مطالعه بزرگ نشان داده اند که در مقابل افسردگی شدید نسبتاً بی اثر است . استفاده از علف چای همراه با داروهای ضد افسردگی دیگر ( SSRIS) ممکن است به سندروم سروتونین (serotonin syndrom)که یک وضعیت تهدید کننده حیات فرد بیمار  است منجر شود که با علائم اضطراب ، تب ، تعریق ، تپش قلب و اختلالات عصبی و عضلانی از جمله سفتی یا تشنج همراه می گردد .

حیوانات خانگی برای درمان افسردگی

یک توله سگ بازیگوش یا یک طوطی سخنگو جانشینی برای درمان دارویی صحبت درمانی نیست . اما محققان معتقدند که حیوانات خانگی می توانند علائم افسردگی خفیف تا متوسط را در بسیاری از افراد کاهش دهند . حیوانات خانگی عشق بدون قید و شرط را فراهم می کنند . تنهایی را تسکین می دهند و به بیمار احساس هدفمندی می دهند . مطالعات نشان داده است که صاحبان حیوانات خانگی مشکلات خواب کمتر و سلامتی بهتر دارند .

نقش حمایت اجتماعی

از آنجا که تنهایی دست در دست افسردگی می دهد . ( تنهایی منجر به افسردگی می شود ) گسترش شبکه حمایت اجتماعی می تواند قسمت مهمی از درمان باشد . این ممکن است شامل پیوستن به یک گروه پشتیبانی ، یافتن یک انجمن حمایتی در دسترس ، تلاش برای دیدن دوستان و فامیل نیز باشد . حتی پیوستن به یک انجمن کتاب خوانی یا گذراندن دوره هایی در باشگاه ورزش می تواند به شما کمک کند که به طور مرتب با مردم ارتباط داشته باشید . 

تحریک عصب واگ ( عصب ریوی – معدی )

تحریک عصب واگ می تواند به بیمارانی که به افسردگی مقاوم دچار هستند و با روش های متعارف بهبود نمی یابند ، کمک کند . VNS مثل یک دستگاه ضربان ساز برای مغز است . ابزار کاشته شده به وسیله جراحی ، از طریق عصب واگ در گردن ، ضربان الکتریکی را به مغز می فرستد . اعتقاد بر این است که این پالس ها از طریق تغییر در تعادل شیمیایی مغز ،  افسردگی را کاهش می دهند  .

درمان الکتریکی ( شوک درمانی )

گزینه دیگر برای بیماران با افسردگی مقاوم یا افسردگی مالیخولیایی درمان الکتریکی است (ECT) این درمان از شوک الکتریکی برای ایجاد یک حمله ( تشنج ) کنترل شده استفاده می کند . این تشنج تعادل شیمیایی در مغز را به سرعت تغییر می دهد . ECT در بهبود 80 تا 90 درصد بیمارانی که آن را دریافت می کنند موثر است و به کسانی که با دارو بهبود نمی یابند امید تازه ای می دهد .

نتیجه گیری امید بخش

در خلال افسردگی شدید ، شما ممکن است احساس یأس و درماندگی داشته باشد . اما حقیقت این است که این بیماری بسیار قابل درمان است . بیشتر از 80 درصد از افراد با دارو ، صحبت درمانی یا ترکیبی از این دو بهبود می یابند . حتی زمانی که این درمانها قادر به کمک کردن نباشند ، روش های درمانی دیگری نیز وجود دارد .

 

گروه ترجمه مجله پزشکی مادر، دکتر مریم نظری
منبع:
webmd.com


عشق و ازدواج


صفحه1 از2