آیا شما بیش از حد حساس هستید؟


آیا همه چیز را به خودتان می‌گیرید؟ مسائل را بیش از حد تجزیه و تحلیل می‌کنید؟ سریع جبهه می‌گیرید؟ اگر اینطور است شما به طور قطع در دسته آدم‌های بسیار حساس هستید.

سالها پیش بین من و یکی از دوستانم مشاجره‌ بسیار ناراحت کننده‌ای پیش آمد، که تا به امروز هم به سختی می‌توانم در مورد آن صحبت کنم. این دوست من (اسم او را مری بگذاریم) یک شخصیت منحصر به فرد و موفق تلویزیونی بود. او با یک مرد اروپایی خوش قیافه نامزد کرده بود و چهره او همیشه روی صفحه اول روزنامه‌ها بود. من در آن زمان برای برنامه "60 دقیقه" کار می‌کردم و ما اغلب برای ناهار یکدیگر را می‌دیدیم. بعد از مدتی برنامه تلوزیونی او کنسل شد و بدون هیچ مقدمه‌ای (با حالتی که انگار کار مهمی نیست) از من خواست تا او را برای کار به عنوان خبرنگار در 60 دقیقه پیشنهاد کنم. من که فکر می‌کردم او همانطور که نشان می‌دهد آدم سرسخت و پر قدرتی است و اصلا به کمک من نیاز ندارد (من مطمئن بودم که او پیشنهادهای کاری زیادی برای انتخاب دارد) به او پاسخ دادم که من در 60 دقیقه فقط یک کارمند دون پایه هستم و از این گذشته میلیون‌ها نفر برای کار در این برنامه سر و دست می‌شکنند و پیشنهاد کردم که با یکی دیگر از دوستان که برای انجام چنین کاری در موقعیت بهتری بود تماس بگیرد.

مری دیگر با من صحبت نکرد. من چندین بار به او تلفن زدم؛ حتی برای او به یک مناسبتی که الان در خاطرم نیست هدیه‌ای هم فرستادم، ولی دیگر کار از کار گذشته بود. به یاد دارم که در آن زمان بسیار متعجب شده بودم –دقیقا گناه من چه بود؟-اگر امروز این اتفاق برای من می‌افتاد کاملا متوجه می‌شدم. مری یک HSP (شخص بیش از حد حساس)[1] است و رفتار او در آن زمان با این خصوصیت‌ شخصیتی سازگار بود. او از نظر احساسی به حدی محتاط بود که نمی توانست بگوید که به این کار احتیاج دارد (مبادا که من دست رد به سینه او بزنم یا در مورد او قضاوت بد کنم). او طوری رفتار کرد که انگار این کار زیاد اهمیت ندارد. سالها بعد، از دوستان شنیدم که او فکر کرده که من نمی‌خواستم به او کمک کنم و اهمیت نداده‌ام که چقدر احساس آسیب پذیری می‌کرده است. این سوء تفاهم به قیمت دوستی ما تمام شد.

هرچند که آن موقع نمی‌دانستم ولی من هم یک HSP هستم و از آن زمان یاد گرفته‌ام تا رفتارها و واکنش‌های HSP را هم در خودم و هم در دیگران شناسایی و اندازه گیری کنم. دیگر اینکه مردم روز به روز بیشتر با این حالت آشنا می‌شوند و این امر به HSP ها آزادی عمل می‌دهد تا مجبور به پنهان کردن طبیعت حساس خود پشت پرده نفرت و یا اعتماد به نفس کاذب نباشند.الین آرون.PhD، یک روانشناس بالینی از سانفرانسیسکو و مؤلف کتاب"شخص بیش از حد حساس" برای اولین بار در یک مقاله علمی در دهه 90 آنچه را که "شخصیت بیش از حد حساس" می‌خواند معرفی کرد. او دو دهه بعدی زندگی خود را صرف رساندن این پیام به دیگران کرد. بعقیده آرون، آنچه که بین تمام HSP ها مشترک است ، توانایی غیرعادی آنها در تشخیص پیچیدگی‌های رفتاریی است که دیگران ممکن است به آنها توجه نکنند (مثل یک نگاه، یک احساس،  پیامی که ممکن است پشت یک حرف رک و راست پنهان شده باشد). او می‌گوید، "مثل این است که آنها یک عینک اضافی به چشم دارند".

سیمکشی داخلی HSP ها با دیگر افراد جامعه متفاوت است. محققان دانشگاه استونی بروک نیویورک و دانشگاه ساتوست (جنوب غربی – نام دانشگاه) در چین دریافته‌اند که افراد دارای این ویژگی شخصیتی زمان بیشتری برای تصمیم گیری صرف می‌کنند،به زمان بیشتری برای تنها بودن و تفکر نیاز دارند و در مورد مسائلی مثل به یاد آوردن تولد افراد دقت بیشتری به خرج می‌دهند. مطالعات آنها که اخیرا در ژورنال "هوشیاری اجتماعی و علوم عملی مغز و اعصاب" به چاپ رسید نشان می‌داد که HSP هایی که زیر دستگاه MRI قرار داده شده‌اند، در قسمتهایی از مغز که مربوط به پردازش بصری سطح بالاست ، فعالیت بیشتری نشان می‌دهند. این شرکت کنندگان وقت بیشتری را صرف تجزیه و تحلیل تصاویری که در طول تست به آنها ارائه شد می‌کردند و در کل توجه آنها به جزئیات از افراد غیر HSP بیشتر بود. جالب تر اینکه درصد عمده‌ای از دیگر موجودات زنده (مانند، سگها، ماهی ها و انواع پستانداران) هم این ویژگی حساسیت را دارند.

در گذشته ممکن بود افرادHSPتحت عنوان خجالتی یا حتی مبتلا به اختلالات عصبی نادیده گرفته شوند، ولی آرون عقیده دارد که این برچسب ها تحقیرآمیز و غلط اند. خجالتی بودن، یک واکنش اکتسابی است؛ HSP ها با این احساسات قوی به دنیا آمده‌اند. او همچنین اشاره می‌کند که تعداد زیادی از افراد این مشکل  را دارند ( برآورد شده است که بین 15 تا 20 درصد مردم جامعه از این مشکل رنج می‌برند، درصدی که بطور مساوی بین مردها و زن ‌ها تقسیم شده است). این ویژگی در سالهای اولیه زندگی در نوزادان و کودکان باعلائم خاصی، آشکار می‌شود. این اختلال می‌تواند پاسخ به این مسئله که چرا برخی نوزادان نسبت به دیگران بیشتر گریه می‌کنند، باشد.

باید اعتراف کنم که اولین بار که در مورد HSP شنیدم، مرا به یاد زمانی انداخت که برای اولین بار در مورد ODD (اختلال دوقطبی)[2]شنیده بودم، که فکر می‌کردم نام دیگری برای "بچه‌های لوس" است. این بار با خود فکر کردم که "یعنی آنها می‌خواهند بگویند که آن آدم‌های پرخاشگر که دیگران را مجبور می‌کنند تا با آنها محتاطانه رفتار کنند، قربانی هستند؟"، دیگر چه حقی می‌خواهند به HSP ها بدهند؟ هواپیمای فرست کلاس؟ بهترین دفتر کاری؟ کارنامه‌های مخصوص خودشان؟

ولی هرچه بیشتر مطالعه کردم، بیشتر متوجه شدم که این برچسب HSP ، خیلی چیزها را در مورد من، برادر و خواهرم و خیلی از دوستانم توضیح می‌دهد. استدلال آرون این است که، بسیاری از ما انسان ها زودرنج تر از دیگران هستیم، و این بخش عمده از جامعه،  به اشتباه،  به عنوان آدم‌های ضعیف و یا نازک نارنجی در نظرگرفته می‌شوند. ولی مانند اختلال ADD (نقص در توجه)[3] و یا ODD، جامعه بالاخره به پای علم روز، خواهد رسید و مردم قبول می‌کنند که این اصطلاحات فقط بهانه‌های شیک و مد روز برای عصبی یا سختگیر بودن نیستند. هرچند که HSP هنوز به عنوان یک اختلال شناخته نشده است، اما من فکر می‌کنم که به زودی به فرهنگ لغات روان شناختی اضافه خواهد شد.

البته هنوز هم خیلی ها این موضوع را قبول ندارند. دکتر مارتین اسکور، پزشک شخصی من که مطب شلوغ پزشکی و روانشناسی او در لندن از HSP های خود تشخیصی ، پر است با این برچسب جدید مخالف است. او می‌گوید، "همه نوع آدمی پیدا می‌شود"."چرا ما باید همیشه برای افرادی که با دیگران متفاوتند برچسب پیدا کنیم؟ روش تعریف ما برای ناهنجاری و اختلال چیست؟ دیگر چند نوع کلمه جدید می‌خواهیم برای اضطراب پیدا کنیم؟"

مطمئنا اضطراب یکی از مؤلفه‌های اصلی در اختلالHSP است. بعقیده کارشناسان، HSP ها از حساسیت عصبی رنج می‌برند و بیشتر از افراد عادی به محرک های داخلی و خارجی واکنش نشان می‌دهند.آرون که آزمایش خاصی را برای سنجش میزان حساسیت افراد ایجاد کرده است می‌گوید، "آنها یک گرایش ذاتی به تجزیه  تحلیل بیش از حد مسائل دارند". آنها گوشه و کنایه‌ها را بهتر متوجه می‌شوند و به همین خاطر به سادگی تحت تاثیر احساسات خود قرار می‌گیرند. وقتی یک HSP فیلمی مثل"نوت بوک" را می‌بیند، فقط گریه نمی‌کند او در اصل از نشانه‌های واقعی غم و اندوه رنج می‌برد. او همچنین به چیزهایی مثل صدا و نور ، واکنش شدید نشان می‌دهد و بویژه به محرک هایی مثل قهوه حساس است. به طور معمول یک HSP احتیاط و مخالفت بیشتری در برابر کارهایی مثل خطر کردن، تجربه‌های جدید، ملاقات افراد جدید و حتی رفتن به جاهای ناآشنا نسبت به افراد غیر HSP نشان می‌دهد. البته آن روی سکه هم وجود دارد، تقریبا 30 درصد ازHSP ها به عنوان افرادی برون گرا و ماجراجو شناخته می‌شوند.

دکتر تد زف، یک کارشناس HSP از کالیفرنیا و مؤلف کتاب تازه انتشار یافته "پسر قوی و حساس" عقیده دارد، که این ویژگی قبلا به حس رهبری وابسته بوده است. او می‌گوید، "حیوانات وحشی دارای اختلالHSP از اطراف خود انرژی گرفته و به بالای تپه می‌دویدند و به رهبر گروه خود تبدیل می‌شدند. فقط در آمریکاست که قدر این ویژگی دانسته نمی‌شود و ما به حساسیت به عنوان یک ضعف می‌نگریم".

هرچند که HSP ها معمولا بصیر و وظیفه شناسند اما این ویژگی هزینه خود را هم دارد. جیل کاپوبیانکو، یک فروشنده آثار هنری که نزدیک نیویورک زندگی می‌کند، بیاد دارد که وقتی 3 ساله بوده است، "من برای خوابیدن مشکل داشتم چون همیشه در حال تفکر بودم. و به دلیل حساسیتم به درد و رنج از جامعه فراری بودم".در نتیجه، کودکی او یک کودکی همراه با تنهایی بوده است.او می‌گوید، "من هیچگاه یکی از اعضای گروه نبودم". او در حال حاضر تصدیق می‌کند که مغز او همیشه به دنبال راه فرار می‌گردد. و چون از اینکه خودش باشد می‌ترسد، ایجاد رابطه با دیگران برایش کار مشکلی است.

HSP ها معمولا برای محافظت از خود یا عقب نشینی می‌کنند یا حمله.بعقیده آرون، آنها شش متد اصلی برای محافظت از خود دارند: کوچک شمردن، سرزنش کردن، جاه طلبی، غرور، نقشه کشیدن و عدم رقابت. کاپو بیانکو می‌گوید، همه این رفتارها ذاتا دفاعی هستند و می‌توانند باعث تشدید این اختلال شوند. و باعث شوند تا یک HSP دوبار ضربه بخورد، اول زمانی که درد ناشی از احساس حقارت را حس می‌کند (که بسرعت به واکنش دفاعی می‌انجامد) و دوباره زمانی که طرف مقابل به آن واکنش، با پرخاش پاسخ می‌دهد.

اما HSP ها فقط انسان های زودرنجی نیستند. بخشی از این اختلال داشتن یک زندگی درونی پیچیده و یک تخیل فعال است. ویکتور فرانکل، مؤلف کتاب "انسان در جستجوی معنا" ، کشف کرده است که در زمان هولوکاست، افراد حساس بهتر از همتایان بظاهر سرسخت خود زندگی می‌کرده‌اند. او می نویسد، "افراد حساس ... ممکن بود درد و رنج بسیاری را تحمل کنند (آنها معمولا آدم‌های کم بنیه‌ای بوده‌اند)، اما میزان ضربه‌ به خود درونی آنها کمتر بوده است. غیر از این چگونه می توان این مسئله را که زندانیان ضعیف البنیه تر معمولا بیشتر از همپایان قوی خود در کمپ‌ها دوام می‌آوردند را توضیح داد". با این تفاسیر، این مسئله که HSP ها بیشتر از حد معمول خلاق هستند و تعداد زیادی از آنان بخاطر استعداد‌های ویژه خود مشهور می‌شوند، تعجب آور نیست (بسیاری از HSP ها افراد خلاقی مثل جانی دپ، مایکل جکسون و ونونا رایدر را از همنوعان خود می‌دانند). و با توجه به توصیف بسیار زیبای ویرجینیا ولف و مارسل پروست از درد ناشی از احساس، می‌توان بطور حتم گفت که این دو شخصیت HSP بوده‌اند.

اما پیام آرون به HSP ها این است که "وانمود نکنید که HSP نیستید". البته ممکن است گاهی لازم باشد تا احساسات خود را پنهان کنیم. ولی HSP ها می‌توانند با نکته سنج بودن در برابر وقایع اطراف خود، کاهش استرس، مدیریت سیستم عصبی بدن از طریق انجام فعالیت‌هایی چون یوگا و ورزش و با انتخاب دقیق کسانی که با آنها وقت صرف می‌کنند، از استعدادهای نهان خود نهایت استفاده راببرند.درمان شناختی رفتاری[4] (که در آن افکار منفی خود را با منطق به مبارزه می طلبید) و همچنین داروهای ضد افسردگی می‌توانند به کنترل این اختلال کمک کنند. آرون پیشنهاد می‌کند، که وقتی که اتفاق دردناکی برای شما می‌افتد و شما را ناراحت می‌کند آن را با دیگران درمیان بگذارید تا از شر احساسات بد خلاص شوید.

پنجاه هزار سال پیش، یک HSPمی‌توانست به راحتی در پیله غار اختصاصی خود زندگی کند (و فقط وقتی احساس امنیت ‌کرد از آن بیرون بیاید).اما در زندگی امروزی، ناچاریم تا از غارهای خود خارج شویم، و این به معنی  روبرو شدن با عناصر حیات است. همانطور که دوست روانپزشک من اخیرا به من گفت، "درگذشته، HSP ها امن ترین مردم روی زمین بودند ، ولی امروزه باید به کسی مثل من مراجعه کنند تا بتوانند در جوامع پیشرفته زندگی کنند."

 


[1]Highly Sensitive Person

[2]Oppositional Defiance Disorder

[3]Attention Deficit Disorder

[4]Cognitive Behavioral Therapy

گروه ترجمه مجله پزشکی مادر، بابک حسینی نژاد
منبع: webmd.com