عبدالله بن سواده مبتلا به تبهای شش روز درمیان و زمانی یکروز در میان و چهار روز درمیان و گاهی هر روزی بود و قبل از تب لرز مختصر مینمود و به دفعات زیاد ادرار میکرد. چنین نظر دادم که این تبها باید به ربع مبدل گردد، یا آنکه ممکن است بیمار دملی در کلیه ها داشته باشد.
پس از اندکی چرک با ادرار از بیمار خارج شد، بدین جهت او را از عدم عود تبها آگاه نمودم و چنان شد. علتی که مرا در ابتدا مانع شد که نظر قطعی دهم، که بیمار دمل (زخم) در کلیه ها دارد، این بود که بیمار قبلاً مبتلا به تب های یکروز در میان و نوع دیگر تبها شده بود و گمان مینمودم که این نوع تب مخلوط باید از تورم و التهاب حاصل شده باشد، و ممکن است به تب ربع شدید مبدل گردد.
فراموش کردم از مریض سؤال کنم که وقتی برمیخیزد احساس سنگینی در ناحیة کمر میکند یا خیر؟ بیمار هم در این باب اظهاری نکرد.
زیادی ادرار گمان مرا برای وجود دملی در کلیه ها تقویت نمود. من از اینکه پدر بیمار مبتلا به ضعف مثانه بوده و از این درد مینالیده و نیز در مواقع سلامت به همین درد مبتلا بود اطلاعی نداشتم. بنابراین برماست که از دقت کامل در این قبیل موارد غافل نباشیم و نهایت مراقبت را انجام دهیم، انشاءالله تعالی.
وقتی که چرک در ادرار بیمار دیده شد، مدرُات برای او تجویز نمودم، تا اینکه ادرارش از چرک صاف شد، سپس گل مختوم و کندر و دمالاخوین (خون سیاوشان) به او خورانیدم، تا بیماریش رفع گردید و در عرض دو ماه سریع و کامل معالجه شد.
چون بیمار ابتدا از سنگینی ناحیة کمر شکایت ننمود، مرا هدایت کرد که دمل کلیه اش بایستی کوچک باشد. اما پس از آنکه چرک ادرارش پیدا شد از او سؤال کردم آیا چنین حالتی احساس کرده بودی؟
گفت: آری.
زیرا اگر دمل بزرگ میبود قطعاً خود بیمار از آن شکایت مینمود و تخلیه سریع چرک نشان داد که زخم بایستی کوچک باشد.
اطباء دیگر حتی پس از ظهور چرک در ادرار چیزی از حالت او درک ننموده بودند.
مجله پزشکی مادر
منبع: کتاب پنج هزار نسخه گیاهی