کمبود خواب، دشمن عملکرد- قسمت اول

امروزه سازمان ها از مدیرانی تجلیل می کنند که در هفته بیش از صد ساعت کار کنند، زمان زیادی را در اقصی نقاط جهان به سفر بگذرانند و تمام طول شب را پرواز کنند تا به جلسه صبح روز بعد برسند. اما این نوع رفتار سازمانی در تضاد با عملکرد مطلوب است. در حقیقت این رفتار، کارکنان و سازمان شان را در خطر قرار می دهد.

در این مقاله چهار کارکرد نوربیولوژیک را مورد بررسی قرار خواهیم داد که بر مدت و کیفیت خواب و در نتیجه عملکرد فردی تاثیر می گذارند.

اکنون می دانیم که24 ساعت بی خوابی یا یک هفته خواب شبانه به مدت 4 یا 5 ساعت، در یک فرد اختلالی برابر با اثر یک دهم درصد الکل در خون ایجاد می کند. ما این فرد را نه تنها یک کارمند نمونه نمی دانیم بلکه او را یک دائم الخمر به حساب می آوریم و از سوی دیگر چنین فردی را می ستاییم که با پر کاری، خواب را بر خود حرام می کند.

شرکت ها باید سیاست هایی را در سازمان هایشان به اجرا بگذارند که از کار مداوم بیش از 16ساعت جلوگیری کرده و افراد را از کار یا رانندگی پس از پروازهای آخر شب باز دارد. بیشتر مدیران با واژه خواب بیگانه اند. پژوهش های علمی نشان داده است که مشکل چقدر جدی است. بر اساس گزارش ادراه ملی ایمنی ترافیک بزرگراه ها(تنها در ایالات متحده)، خستگی رانندگان عامل بیش از یک میلیون و سیصد و پنجاه هزار سانحه رانندگی در پنج سال گذشته بوده است. اثر کلی محرومیت از خواب بر عملکرد شناختی به خوبی آشکار شده است. بیدار ماندن بیش از 18ساعت متوالی به سرعت واکنش، حافظه کوتاه مدت و دراز مدت، توانایی تمرکز، قدرت تصمیم گیری، تحلیل ریاضیات، سرعت شناختی(Cognitive speed) وجهت یابی فضایی لطمه می زند. دو عامل کاهش زمان خواب به مدت 5تا 6ساعت درشب برای چند روز متوالی و کمبود قبلی خواب، این اثرات منفی را تشدید می کنند(ردپای محرومیت از خواب را در انواع بیماریهای جسمی هم از فشار خون بالا گرفته تا چاقی می توان جستجو کرد).

به رغم این شواهد، فرهنگ سازمانی هنوز هم به شیوه ای جنون آمیز، بی خوابی را با سرزندگی و عملکرد مطلوب اشتباه می گیرد. یک مدیر جاه طلب هشت فنجان قهوه(دومین کالای پرفروش پس از نفت در دنیا) در روز صرف می کند تا به رغم کم خوابی ناشی از 5تا6ساعت خواب شبانه، بتواند 80ساعت در هفته کار کند. مدیری که دائم در سفر به توکیو، سنت لوییس، میامی و زوریخ است، کسب و کارش را در فضایی اداره می کند که سرشار از بی خوابی و ناراحتی ناشی از مسافرت های طولانی است. چنین مدیری با پرواز آخر شب سفر می کند، بلافاصله پشت فرمان قرار گرفته و در یک شهر نا آشنا رانندگی می کند تا به جلسه مذاکره حساسی در ساعت 8صبح همان روز برسد.

افرادی مشابه موارد فوق، نه تنها خودشان بلکه گروه، سازمان و حتی عموم را در معرض خطر جدی قرار می دهند. تاکید بر برتری فرهنگ بی خوابی نه تنها غیر منطقی بلکه به شدت خطرناک است و در تقابل با مدیریت هوشمند قرار می گیرد. اگر می خواهید عملکرد خود و سازمان را افزایش دهید، باید به این موضوع اساسی بیولوژیک توجه کنید.

جدیدترین پژوهش ها درباره فیزیولوژی خواب و عملکرد شناختی چه می گویند؟

چهار عامل عمده وابسته به خواب بر عملکرد شناختی ما تاثیر می گذارند.

چنانچه این عوامل را مد نظر قرار دهیم، حفظ توانایی کارکرد مدیران با توجه به نوع کار و برنامه های مسافرتی مورد نیاز امروزه کسب و کار، چالشی اساسی به حساب می آید.

اولین عامل، در ارتباط با میل طبیعی به خواب شبانه است و به طور عمده بر اساس تعداد ساعات متوالی بیدار ماندن تعیین می شود. طی زمان بیداری در روز، تمایل بیشتر و بیشتری برای خواب در انسان ایجاد می شود. بیشتر ما تصور می کنیم کنترل خواب را به دست گرفته ایم و ما هستیم که تعیین می کنیم چه وقت به خواب رویم و کی بیدار شویم. اما حقیقت این است که هنگامی که ما خواب آلود می شویم، کنترل مغز به طور غیر ارادی از دست می رود. بر طبق کشفیات دکتر کلیف ساپر در دانشکده پزشکی هاروارد، هنگامی که فشار طبیعی برای خواب به حد کافی برسد، هزاران نورون در مرکز خواب مغز فعال می شوند. وقتی این اتفاق رخ می دهد، خواب مانند خلبانی که کنترل را به دست می گیرد، فعالیت مغز را متوقف می سازد. اگر شما در آن لحظه پشت فرمان اتومبیل باشید فقط 3تا4ثانیه کافیست تا از جاده خارج شوید.

عامل دوم که توانایی ما را در حفظ تمرکز و عملکرد شناختی(Cognitive performance)تعیین می کند، بامجموع ساعات خواب ما در طی چند روز مرتبط است. اگر شما حداقل هشت ساعت در خواب بخوابید، سطح هوشیاری شما در طی روز ثابت می ماند. اما اگر شما دچار اختلال خواب باشید یا در چند روز متوالی کمتر از هشت ساعت بخوابید، به کمبود خوابی مبتلا می شوید که کارکرد مغز را دچار مشکل می سازد. برخی از مدیران همواره جلسات خود را از سر میز صبحانه در ساعت 7صبح شروع می کنند و تا پاسی از شب به کار ادامه می دهند. بیشتر مدیران تا زمانی که از پای نیفتاده اند به بستر نمی روند و حتی اگر به شدت هم خسته باشند، نمی توانند زودتر از ساعت 2بامداد بخوابند. اگر این افراد در طی 4تا5روز به طور متوسط 4ساعت در شب بخوابند به سطحی از اختلال شناختی می رسند که معادل 24ساعت متوالی بیدار ماندن یا مصرف الکل تا سر حد مستی است. در طی ده روز، اختلال معادل 48ساعت بی خوابی خواهد بود. این امر به طولانی تر شدن سرعت واکنش، عدم قضاوت صحیح و اختلال در حل مشکلات می انجامد.

سومین عامل، مربوط به چرخه شبانه روزی بدن است که تعیین می کند چه هنگام نیمه شب و چه وقت سپیده دم است. سیستم زمان سنج و نوروبیولوژیک که به آغازگر شبانه روزی(circadian pacemaker)معروف است، به موازات و در عین حال در تقابل با میل طبیعی به خواب عمل می کند. این آغازگر چرخه شبانه روزی هنگامی قوی ترین تمایل به خواب را ایجاد می کند که ما بطور معمول از خواب بیدار می شویم و قوی ترین تمایل به بیدار ماندن را یک تا سه ساعت پیش از خوابیدن و درست هنگامی سبب می شود که میل طبیعی به خواب، به اوج خود می رسد. ما هنوز دلیل این تقابل را نمی دانیم، اما می توان حدس زد که موضوع مورد اشاره با این واقعیت در ارتباط است که بر خلاف دیگر حیوانات، ما در طی روز به دفعات چرت نمی زنیم. آغاز گر چرخه شبانه روزی می تواند این امکان را در اختیار ما قرار دهد تا در طول روز و طولانی مدت بیدار بمانیم و تمام شب را در خواب به سر بریم.

بعد ازظهرها، هنگامی که میل طبیعی به خواب در حال افزایش است، سیستم چرخه شبانه روزی به ما کمک نمی کند. معمولا در همین زمان ها است که افراد تمایل به چرت زدن یا خوردن قهوه و نوشیدنی هایی مانند سودا دارند. کافئین موجود در قهوه، به طور موقت گیرنده هایی را در مغز مهار می کند که تمایل به خواب را تنظیم می کنند. پس از آن و با گذشت ساعات بیشتری از روز، آغازگر چرخه شبانه روزی تمایل قوی تری برای بیدار ماندن ایجاد می کند. هورمون ملاتونین به عنوان تسهیل کننده خواب، امکان خوابی منظم را فراهم می آورد به نحوی که افزایش میزان آن، یک تا دو ساعت قبل از زمان معمول خواب، آغازگر چرخه شبانه روزی را مهار می کند و در نتیجه با غالب شدن میل طبیعی به خواب، می توانیم بخوابیم.

با از بین رفتن میل طبیعی به خواب در میان خواب شبانه، فعالیت چرخه شبانه روزی تا فرا رسیدن صبح افزایش می یابد و با ایجاد تمایل به خواب، ما را قادر می سازد در تمام طول شب در خواب بمانیم. با رسیدن زمان معمول بیداری، سطح ملاتونین به تدریج کاهش می یابد. به طور طبیعی دو فرآیند متقابل، به خوبی با هم در تعامل هستند؛ به نحوی که باعث حفظ هوشیاری در تمام روز و بی وقفه بودن خواب در طول شب می شوند.

عامل چهارم موثر بر عملکرد، مرتبط با اینرسی خواب(Sleep inertia) است، یعنی رخوتی که اکثر افراد هنگامی که از خواب بر می خیزند آن را تجربه می کنند. هنگامی که بیدار می شویم مغز،همانند موتور خودرو، زمانی را برای گرم شدن نیاز دارد. بخشی از مغز که مسوول تثبیت حافظه است پس از بیداری، به مدت 5تا20دقیقه خوب کار نتمی کند و چند ساعت طول می کشد تا به اوج فعالیت موثر خود برسد. اما اگر در هواپیما به خواب برویم و خدمه پرواز ناگهان به هنگام فرود ما را بیدار کنند، ممکن تازه پی از رسیدن به باجه گمرک متوجه جا گذاشتن لپ تاپ و گذرنامه خود شویم. به طور طبیعی وقفه ای بین بیدار شدن  از خواب و فعالیت کامل مغز وجود دارد؛ به این دلیل است که هرگز نمی خواهیم بلافاصله پس از بیدار شدن، تصمیم مهمی اتخاذ کنیم.این موضوع بیشتر برای پرستاران ملموس است که مجبورند پزشکان را نیمه شب از خواب بیدار کرده و در مورد بیماران راهنمایی بخواهند.

آیا با افزایش سن، خوابیدن دشوار تر می شود؟

هنگامی که چهل سالگی را پشت سر می گذاریم، نسبت به زمان جوانی، خواب ما از بخش های مجزای بیشتری تشکیل می شود و مزاحمت هایی نظیر سر و صدای محیط خارج و دردهای ناشی از افزایش سن، ما را آسان تر از خواب بیدار می کنند. عامل دیگری که با بالا رفتن سن زیاد می شود، خطر اختلالات خواب است که بیماریهایی چون سندرم پاهای بی قرار، بی خوابی و آپنه تنفسی را شامل می شود.

همچنین بیشتر افراد با بالاتر رفتن سن دچار افزایش وزن می شوند. جالب اینکه محدودیت طولانی مدت خواب، اشتها و میزان هورمون های مرتبط با استرس را افزایش می دهد؛ و در عین حال توانایی فرد را برای سوزاندن گلوکز کاهش داده، تولید هورمون گرلین را افزایش می دهد. افزایش این هورمون به زیاد شدن ولع افراد برای مصرف کربوهیدرات ها و قندها و در نتیجه چاق تر شدن آنها می انجامد که در واقع خطر آپنه تنفسی را بالا می برد و سیکل معیوبی ایجاد می کند. برخی از پژوهشگران معتقدند همه گیری چاقی در ایالات متحده و دیگر نقاط جهان ممکن است در ارتباط با کم خوابی طولانی مدت باشد. علاوه بر این، تنفس غیر طبیعی ناشی از اختلالات خواب، خطر فشار خون و بیماریهای قلبی را افزایش می دهد، چرا که در طی شب به دفعات اکسیژن رسانی به قلب قطع می شود.

وقتی پا به سن می گذاریم، محدوده چرخه شبانه روزی که در طی آن می توانیم خوابی بی وقفه داشته باشیم، کوتاه تر می شود. به همین دلیل است که هنگامی که مسن تر می شویم، مسافرت با هواپیما به اقصی نقاط جهان می تواند طاقت فرسا باشد. همچنین تلاش برای به خواب رفتن در زمانی که از لحاظ بیولوژیک روز به حساب می آید و نامناسب ترین مرحله چرخه شبانه روزی برای خواب است، به مراتب دشوار تر می شود. بنابراین اگر با پرواز ساعت 7شب از نیویورک به لندن مسافرت کنید، به طور معمول نیمه های شب به وقت نیویورک(هنگامی که میل طبیعی به خواب بسیار قوی است) به لندن می رسید، در حالی که به وقت محلی(لندن) 5صبح است. مواجهه با نور روز به عنوان تنظیم کننده اصلی چرخه شبانه روزی سبب می شود بیشتر خود را از نظر زمانی در هاوایی حس کنید تا لندن. در این شرایط بدترین کار ممکن، قرار گرفتن پشت فرمان و رانندگی به سوی محل جلسه ای است که باید در آن با هوش و حواس ساعت 3یا4صبحی خود، افراد شرکت کننده را تحت تاثیر قرار دهید، البته اگر در راه اتومبیل خود را به درختی نکوبیده باشید و بتوانید خود را به جلسه برسانید. چهارده یا پانزده ساعت بعد، هنگامی که تلاش می کنید ساعت 11شب به وقت محلی به خواب روید، خواب بی وقفه ای در طی شب آرزویی دست نیافتنی خواهد بود.

محرومیت از خواب بسیار جدی تر از آن است که بیشتر مدیران می اندیشند

رفتار مدیرانی که با کار یا رانندگی در حالتی خواب آلود، خود یا دیگران را در معرض خطر قرار می دهند به اندازه کافی اشتباه است و توقع رفتاری این گونه از کارکنان، بی مسولیتی محض، از اینکه فرهنگ کار و جامعه معاصر بی خوابی را به این شدت ستایش می کند، شگفت آور است. اکنون می دانیم که24ساعت بی خوابی یا یک هفته خواب شبانه به مدت 4تا5ساعت، اختلالی برابر با اثر یک دهم درصد الکل در خون ایجاد می کند. ما این فرد را نه تنها یک کارمند نمونه نمی دانیم بلکه او را یک دائم الخمر به حساب می آوریم و از سوی دیگر چنین فردی را می ستاییم که با پر کاری، خواب را بر خود حرام می کند. بی خوابی واقعا شبیه مستی است، چرا که در دو حالت فرد از مختل شدن عملکرد خود آگاهی ندارد. علاوه بر این، کم شدن بازدهی کاری افراد، به پدیده حضور فیزیکی در سر کار دامن می زند که بار اقتصادی سنگینی به کسب و کار تحمیل می کند. محرومیت از خواب فقط یک خطر تهدید کننده سلامت فردی محسوب نمی شود بلکه سلامت جامعه را نیز تهدید می کند. برای نمونه می توان به خطر آسیب های شغلی و خستگی رانندگان اشاره کرد. یک تیم پژوهشی در مطالع ای، انترن هایی را که طبق برنامه ای زمانبندی شده باید به مدت 24ساعت مداوم در بیمارستان کار می کردند، تحت بررسی قرار دادند و متوجه شدند که شانس مجروح شدن انترن ها با سوزن یا چاقوی جراحی، خطر تصادفات رانندگی و حوادث نزدیک به وقوع به ترتیب 460،168،61 درصد افزایش یافته است.سالانه در ایالات متحده، رانندگان خواب آلود مسئول یک پنجم حوادث رانندگی و 8000مورد مرگ هستند. تخمین زده می شود که روزانه 80هزار راننده پشت فرمان به خواب می روند که 10درصد آنها از جاده خارج شده، هر2دقیقه یکی از آنها دچار سانحهمی شود و انسان های بی گناه بی شماری در این میان آسیب می بینند.

رفتار مدیرانی که با کار یا رانندگی در حالتی خواب آلود، خود یا دیگران را در معرض خطر قرار می دهند به اندازه کافی اشتباه است و توقع رفتاری این گونه از کارکنان، بی مسئولیتی محض.

در حال حاضر قانونی در ایالت نیوجرسی به اجرا گذاشته شده است که در تصادفات رانندگی منجر به مرگ، چنان چه راننده بیش از 24ساعت نخوابیده باشد. متهم به قتل عمد در هنگام رانندگی می شود.

محرومیت از خواب کارکنان، خطرات دیگری را نیز برای سازمان به ارمغان می آورد. مدیران ارشد، کارکنان را به هنگام کم خوابی به کارهایی می گمارند که چنان چه درست بیاندیشند، اجازه انجام آن را به آنها نمی دهند. در تمام دنیا افراد را وا می دارند تا به هنگام خستگی شدید با ماشین آلات سنگین و خطرناک کار کنند و یا در مکان ها و ساختمان های مهم نگهبانی دهند. مدیران با تجربه، به هنگام کم خوابی کارهایی می کنند که در زمان استراحت کافی، تجربه شان هرگز اجازه انجام آنها را نمی دهد. مثلا ممکن است از دست کارکنان شان به خشم آیند، تصمیمات نادرستی اتخاذ کنند که آینده سازمان شان را تحت تاثیر قرار دهند و در مقابل همکاران، مشتریان، مطبوعات یا شرکای خود، حرف های نامربوط بزنند.

ترجمه:دکتر پیام طریقی و سوادا مارکاریان
منبع: مجله گزیده مدیریت