عشق و طلاق دو واژه به ظاهر نامتجانس، اما اگر نیك بدان بنگریم چندان هم بی شباهت به یكدیگر نیستند و به راستی عدم شناخت یکی به معنای پیوستگی و همبستگی آن با دیگری است. در گذشته كار مردان تنها معاش و حمایتگری از كانون خانواده بود. آنها حتی از جانشان نیز میگذشتند. خانواده نیز بدان ارج مینهاد و آنرا تقدیس مینمود. دکتر جان گری نویسنده کتاب "مردان مریخی، زنان ونوسی" عقیده دارد زنان گذشته تنها یك حمایت كننده خوب میخواستند اما امروزه تنها حمایتگری كافی نیست نیازهای جدیدی نیز بدان اضافه شده است. در طول تاریخ، مردان و زنان ما هیچگاه به درستی یاد نگرفتهاند که چطور این نیازهای جدید را بر آورده کنند. ما هنوز مهارتهای جدید را یاد نگرفتهایم مهارتهایی که هیچوقت والدین ما و جامعه اطراف بدرستی آنها رابه ما آموزش ندادهاند. همچون صمیمیت،كه واژهای است نام آشنا اما بسیار بحث بر انگیز و پر تأمل كه نیازمند ممارست بسیار است، و هر كسی آنرا بگونهای و برای خود به نوع خاصی تعریف میكند غافل از آنكه دانستن آن نیاز به بینشی عمیق دارد. به عنوان مثال یكی از زیر مجموعههای رسیدن به صمیمیت یادگیری همدلانه است. براستی چه میزان همین تعریف به ظاهرساده را می شناسیم؟بسیاری از افراد در پاسخ به پرسش تعریف همدلی آنرا درك متقابل مینامند. معنای این سخن آن است كه اگر كسی مرا درك كند من نیز او را درك خواهم كرد . در صورتیكه همدلی بر خلاف ظاهر فریبندهاش هیج منی با خود به همراه ندارد و هر چه دارد دیگری است وبس. و گاه نیز با همدردی اشتباه گرفته میشود. همدلی یعنی درك احساسات و عواطف دیگری و از دریچه ذهن و نگاه او به مسائل نگریستن. كه این نوع نگاه خود بحث مفصلی را میطلبد. كه مجال این گفتار نیست.
امروزه نظریه پردازان، صمیمیت را دارای مولفههای بسیاری میدانند كه نشان از عظمت و تامل بر انگیز بودن آن واژه میدهد.« وارینگ» صمیمیت در زوجها را تركیبی از هشت زیر مجموعه میداند. عاطفه، بیانگری،سازگاری همبستگی،رضایت جنسی،حل تعارض، خودمختاری وهویت . در این میان نیز هوش هیجانی نیز سهم زیادی ایفامیكند. از دیدگاه «بار-آن» هوش هیجانی براساس 5 عامل مرکب شامل مقیاس های درون فردی, برون فردی , قابلیت انطباق, کنترل استرس و خلق عمومی و نیز 15 خرده مقیاس : خودآگاهی , قاطعیت , حرمت نفس, خودشکوفایی , استقلال , همدلی, روابط بین فردی ،مسئولیت پذیری اجتماعی , حل مسئله , شاد بودن, انعطاف پذیری , تحمل فشارروانی , کنترل استرس , خوش بینی و واقعیت سنجی می باشد. كه می تواند ما را در راه رسیدن به زندگی بهتر و زیباتریاری كند. همگی این كاوشها در پی ساختن زندگانی بهتر و زیباتر برای بشر امروزی میباشند. اما سخن این گفتار فراتر از اینهاست جای كه پای كل زندگی به میان می آید یعنی عشق و طلاق...
عشق این افسانهای كه همچنان راز آلود است و تلاش بشر برای درك آن هنوز درابتدای راه است. برخی از فلاسفه برآنند که هر امر معنوی دارای یک اصل و پایه مادی و طبیعی است و هر امر مادی حاصل نوعی گسترش و بسط معنوی است. لذا عشق بر مبنای یک پایه طبیعی آغاز می شود اما می تواند به درجهای از کمال برسد که هیچ امر معنوی به آن دست نیازیده است. سخن ما در اینجا نجات عشق زمینی است كه تا این حل نشود آن دیگری به قول بسیاری از عرفا بیجواب خواهد ماند. با نگاهی به زندگیهای اطراف كه هرروز و هر شب نظارهگر آنها هستیم براستی به هزاران سوال بی پاسخ می رسیم، چرا امروزه زنان و مردان ما این همه، با هم بیگانهاند. با نگاهی به آمار طلاق كه بسیار سر سام آور است بگونهای كه جامعه ما را در صدر كشورهای نخستین جهان قرار میدهد و نیز كاهش روز افزون ازدواج ، كه همگی نشان وخبر از فاجعهای را میدهندكه بسیار پیشتر از اینها ناقوس آن بصدا در آمده است. بر اساس آمارهای غیر رسمی آمار طلاق ناگفتنی است، این در حالیاست كه طلاق عاطفی ، سرد ، خاموش یا هر اسم دیگری كه بر آن گذاشت نیز مورد محاسبه قرار نگرفته است. به عقیده بعضی از روانشناسان گاهی زیانهای طلاق خاموش برای كودكان حتی بسیار بیشتر از كودكانی است كه والدین آنها از هم جدا گشتهاند. كودكی كه هر روز شاهد دعوای والدین خود میباشد، كودكی كه هیچگاه محبت را درمحیط پر تنش خانواده فرا نگرفته است كودكیكه....براستی چگونه كودكی است؟. اما سخن اینجاست در این میان چه باید كرد. چرا و چه عاملی باعث میشود مردان و زنانی كه با هزار میل و رغبت و امید و آرزو تشكیل نهاد خانواده را میدهند پس اندك زمانی این شور و اشتیاق آنان رو به سردی بگرایید و صحنه زیبای زندگی جای خود را به كارزاری وحشتناكتر بدهد. كه عاقبتش هر چه هست، مطمئناً مبارك نیست. آیا عشق یك پدیده نامیمون است؟ و آیا براستی بدون عشق زندگی معنا پذیر است؟ و هزاران آیای دیگر. هدف این گفتار پاسخ به چنین سوالاتی و هزاران پرسش دیگری است كه ناگفته مانده است؛عشق و طلاق.
عشق آن قدر سرشار از تناقضات و چنان در اشکال بی نهایت متنوع و بدیعی وجود دارد که شما میتوانید هرچه میخواهید در آن باره بگویید و هر طور كه مایلید آن را به بوته تعریف بكشانید به نحوی که كسانی قادر نباشند ازآن خورده بگیرند و یا آنرا رد كنند. بنابراین نمی توان از یک تعریف واحد و مشخصی درباب عشق سخن راند. اما به هرحال کوشش انسان ها در طی قرون ، در حوزه های گوناگون شناخت از قبیل روانشناسی، ادبیات، فلسفه و غیره بی پایان بود است ، درحوزه روانشناسی كارهای رابرت جی استرنبرگ با دو نظریه معروفش یعنی مثلث عشق و قصه عشق هر دو بسیارچالش بر انگیز و در خور تامل است.
آنچه كه پیداست آدمیان چه بخواهند وچه نخواهند عشق و عاشقی را بارهادیدهاند و یا تجربه نمودهاند ، كه در هر دوصورت تركشش بر رخساره هویداست ، گاه پیامدهای آن تمام زندگی یك فرد را تحت الشعاع قرار میدهد. پدیدهای كه گریزی از آن نیست.مگر آنكه دل را میراند كه در آن صورت باید پرسید آیا اساسا چنین زندگی معنا دارد؟بنابراین شناخت هر بهتر و بیشتر این پدیده واجب و مبرهن است ونیاز به ساعتها بحث و كنكاش دارد و شاید بتوان آنرا همچون غذا برای ادامه حیات ضروری دانست.
صمیمیت، شهوت، و تعهد، سه واژه ای كه رابرت جی استرنبرگ از آن به نام مثلث عشق نام میبرد. تركیب این سه بعد، هشت نوع رابطه را میآفریند.كه صمیمیت جزء هیجانی و عاطفی، شهوت جزء انگیزشی و تعهد جز شناختی آن است.
|
صمیمیت |
شهوت |
تعهد |
عاشق نبودن |
ضعیف |
ضعیف |
ضعیف |
دوست داشتن |
قوی |
ضعیف |
ضعیف |
عشق شیدایی |
ضعیف |
قوی |
ضعیف |
عشق پوچ |
ضعیف |
ضعیف |
قوی |
عشق رمانتیك |
قوی |
قوی |
ضعیف |
عشق مصلحانه |
قوی |
ضعیف |
قوی |
عشق ابلهانه |
ضعیف |
قوی |
قوی |
عشق كامل |
قوی |
قوی |
قوی |
براستی اگر ازدواج نموده اید در كدامین رده از این جدول قرار می گیرید؟ اما چه ازدواج كرده باشید و چه نكرده باشید چه عاشق شده باشید و چه بخواهید بشوید یك چیز معلوم و مشخص است عشق خودآگاه نیست كه بتوان آنرا پذیرفت یا رد كرد عشق در ناخودآگاه انسان جای گرفته است. و هر كدام از این سه بعد مثلث عشق چیزی نیست كه تنها در لابلای كتابها و دستورالعملهای زندگی تنها بتوان آنها را یافت. و با نام ده راهكار و هفت راهكار زندگی همچون دستورالعمل آشپزی بكار بست.هر انسانی یك تعریف و رازی از عشق برای خود متصور است. و بر اساس آن تصور دست به انتخاب جفت خود میزند. در این نگاه سعی بر آن است تا تعاریف و رازهای هر كسی از عشق ابتدا معلوم گردد، سپس مزایا و معایب آن تعریف تجزیه و تحلیل شود تا هر فرد نسبت به پیامدهای چنان نگاهی كه می تواند تمام زندگیش را دست خوش تغییر قرار دهد آگاه گردد. اما از آنجا كه عشق در ذهن ناخودآگاه فرد لانه كرده است. لذا شیوه دریافت هر كس از خود احتیاج به یك متخصص خبره در باب عشق دارد. به عنوان مثال ممكن است زنان و شوهرانی را هر روز بارها دیده باشید كه درحال دعوا و كشمكش هستند جدالی پایانناپذیر كه گویا تمامی نداردو هیچ یك نیز راضی به جدای از هم نیستند.و یا زوجهای را ممكن است دیده باشید كه از دید ناظر سوم دارای صمیمیت زیادی بین خود هستند اما یكباره میشنوید و میبینید كه از هم طلاق گرفتهاند، در این دیدگاه عشق زوج اول عشق جدال است ، آنها در ناخودآگاه خود هر مساله و بحث كوچكی را به دعوا می كشانند. اصولا موضوع بحث مهم نیست خود جدال مهم است آنان بدون آنكه بدانند زندگی را محل كارزار میبینند و اگر در این بین یكی از دو زوج دیگری را گاهی با لفظ محبت آمیز قرار دهد دیگری آنرا بر نمی تابد و آنرا چیزی جز لودگی و حقارت نمیشمارد. و بر این روال در ضمیر ناهشیار خود اقناع میشونددر زوج دوم مورد بحث معلوم نیست تعاریف صمیمیت آنها از هم همان چیزی باشد كه ناظر سوم میاندیشد. تعاریف صمیمیت و شهوت در نزد افراد بسیار متفاوت است . عشق از نگاه كسی ممكن است راز وصف باشد . از نگاه كسی دیگر اقتدار باشد نه مشاركت، از نگاه كسی دیگر ی نظارت باشد یعنی زندگی رابگونهای میبیندكه مدام باید از آن مواظب نمود و بدان رسیدگی كرد ، راز بعضی افراد راز علم است بهمین علت است می بینید كه گاهی كانون خانوادگی بعضی از زوجها با تحصیل یكی از زوجین به طلاق می انجامد چرا كه آهنگ تغییرات زندگی آنها ناهمگون مینماید و از آنجا كه راز یكی علم است این داستان با پیشرفت یكی و جا ماندن دیگری در عرصع علم یا معرفت بهم میریزد و كار به جدایی عاطفی یا واقعی میرسد. ممكن است راز كسی خشونت و وحشت باشد و ناخودآگاه چنین فردی بدون آنكه خود بخواهد جذب كسانی شود كه خشن باشند. رازهای عشق ریشه در توارث و محیط ما دارند. بسیاری هستند كه خشونت بین پدر و مادر خود را نكوهش و همیشه بازخواست كردهاند اما ناخودآگاه خود باز دست به انتخابی میزنندكه همان رفتار والدین خود را در پیش دارد. انسانها همیشه در حال داستان سرایی هستند و این موضوع را به خیلی از امور دیگر نیز بسط میدهند همچون طلاق، شغل، و... بسیاری از افراد كه طلاق گرفتهاند میبینند داستانی را كه چندین سال پس از جدا شدن از كسی برای خود و دیگران بافتهاند با داستان روز بعد از طلاق بكلی متفاوت است.بسیاری سالها خود را نقش كسب و كاری دیدهاند و برای آن خواسته سالها تحصیل و زمان گذاشتهاند اما هنگامیكه كه پای در آن میگذارند میبینند این قصه ، قصه آنها نیست.اما باید دانست موفقیت بالقوة برخی رازها بیش از رازهای دیگر است بشرط آنكه در این راه به مرحله خودآگاهی و خودیابی وخودسازی رسیده باشیم.ما همیشه تحت نفوذ تصورهایمان هستیم اگر اهمیت آنها را در زندگی درك كنیم و بدانیم بسیاری از آنها ریشه در گذشته ما دارندآن وقت راحتتر قدم برمیداریم.بدون آنكه بدانیم این مضمونها چه هستند، نمی توانیم تأثیر آنها را مشخص نموده و نیز نمیتوانیم درك كنیم كه این مضمونها، چگونه دریافتهای ما را از پدیدهها دگرگون میكنند. رازهای ما نه تنها ما را در جهت بسط و توسعة روابطمان راهنمایی میكنند،بلكه ما رابدانجا هدایت میكنند كه چگونه محیطی بسازیم كه به نوبة خود ما را یاری دهد تا رابطهای را حفظ و یا ویران كنیم.لذا شناخت داستان زندگی عشق بسیار مهم است مهمتر از آنچه فكرش را بكنید. برای رسیدن بدین شناخت بایدابتدا با یكسری آزمونهای روانشناختی تا حدودی راز یا رازهای عشق خود را شناخت. در این راه هیپنوتراپی(كاربرد هیپنوتیزم در محدوده وسیعی از اختلالات روانشاختی) نیز میتواند بسیار مفید باشد، گاه تغییر و یا دستكاری راز عشق حتی با توجه به شناخت ما نیزكار چندان راحتی نیست چون ضمیر ناخودآگاه ما آن را در حیطه كنترل دارد هرچند كه شاید بتوان با شناخت تا حدودی آنرا از سطح ناهشیار به سطح هشیار راند اما در اكثر موارد دانستن كفایت نخواهد كرد اینجاست كه هیپنوتراپی عرصه جولان دارد و میتواند چه آنانی را كه دست به انتخاب نزدهاند و چه آنانی را انتخاب كردهاند یاری دهد. هیپنوتراپی بعلت قدرتی كه در كاوش در ناخوداگاه دارد میتواند گزینه های مضر را تا حدود زیادی اصلاح كند، حتی می تواند آلامهای شكستهای عشقی را كاهش دهد و فرد را به زندگی مجدد سریعتر بازگرداند. امروزه ثابت شده است چیزی كه زندگیها را بهم نزدیكتر و قوام بخشتر میكند تعاریف نزدیكی است كه زوجین از برداشتهای خود دارند بنابراین باید یاد گرفت با كسی بود كه رازعشقش با شما یكی است و یا اگر دست به انتخاب زدهاید رازهایتان را بهم نزدیك كنید . وآموخت كه ممكن است زمان نیز آنها را دگرگون كند. درمقوله ازدواج اینها را نمی توان طی دیدارهای معمولی دو زوج از هم تشخیص داد شناخت خویشتن خود بسی مشكل است چه برسد به اینكه كسی را هم به این خویشتن باوراند. در این راه متخصص خبره میتواند گاه نجات دهنده باشد.بنابراین در گام اول زندگانی میباید داستان یا داستانهای عشق را شناخت، تا اگر عیب و نقصانی دارد آنرا با متخصص مسائل عشق و هیپنوتراپی بر طرف كرد دوم كسی را یافت كه با عشق ما هم رازباشد. سوم دگرگونی رازها در طول زمان باور داشت تا آماده شویم همیشه در هر زمان با هم، هم راز شویم .و در همه این موارد باور داشت در كنار یك استاد و متخصص عشق بودن مفید است.
بهنام لطفی فر، هیپنوتراپ
منبع: hypnotherapy.blogfa.com