غم از دست دادن عزیزان

افراد در طول زندگی فشارهای روانی مختلفی را تجربه می کنند که در بعضی مواقع با استفاده از توان و استعداد خود یا دیگری ، می توانند آن ها را حل کرده یا تغییر دهند ، مثل استرس . اما مسائلی را باید صرفاً تحمل کرد مانند مرگ یا دوری از یک دوست بسیار صمیمی ، و نمی توان آن ها را حذف کرد . کنار آمدن با فقدان عزیزان ، یکی از دشوارترین کارهاست ؛ زیرا که بازماندگان معمولا برای آن آمادگی ندارند . غم از دست دادن یکی از اعضای خانواده یا یک دوست بسیار صمیمی برای همه دردناک است و احساسات متفاوتی همچون شوک ، عصبانیت ، گناه و نظیر اینها را ایجاد می کند . ممکن است این احساسات در ابتدا کمی ترسناک یا بسیار شدید باشد اما در واقع واکنش طبیعی به فقدان است . پذیرش ای احساسات و برخورد صحیح با آن ها بخشی از سوگواری است و به فرد اجازه می دهد زودتر به زندگی طبیعی باز گردد .

از زمان وقوع حادثه و با یک جریان بحران ساز ، ما در درون خود چهار مرحله را طی می کنیم . که عبور به موقع از آن مراحل ، سلامتی جسم و روان ما را تامین می کند . این چهار مرحله به ترتیب عبارتند از انکار ، خشم ، غم و پذیرش .

سوگ در واقع واکنش انسان به از دست دادن است . فقدان می تواند ، از دست دادن یک عزیز یا مهاجرت یک فرد نزدیک ، قطع رابطه طولانی با یک دوست ، طلاق و یا تغییر محل کار باشد . اما سوگواری بیشتر در موارد فوت مشاهده می شود . روان شناسان می گویند که در سوگ ، معمولا افراد ، مراحل مشخصی را سپری می کنند و اولین واکنش اغلب افراد ، بهت ، گیجی ، حیرانی و سپس انکار است . فرد در این مرحله نمب خواهد اتفاقی را که افتاده بپذیرد و آن را انکار می کند . این انکار در مرحله بعد تبدیل به خشم می شود . در خشم ، فرد از اتفاقی که افتاده خشمگین است بعد به افسردگی دچار می شود . منظور از افسردگی در این جا غم و انوه وغصه است . پس از مدت زمانی ، اکثر افراد به پذیرش می رسند و در می یابند اتفاقی که برای عزیز از دست رفته افتاده گریزناپذیر بوده و کاری از دست آن ها بر نمی آید .

عوامل موثر بر شدت سوگ  

با توجه به نوع شخصیت ، سن ، موقعیت ، تجربیات ، سلامت جسمی و روانی ، چگونگی واکنش افراد به سوگ ، متفاوت خواهد بود . از طرف دیگر اتفاقی که منجر به سوگوار شدن اطرافیان شده ، در نوع واکنش بسیار تاثیر گذار است . به عنوان مثال از دست دادن یکی از بستگان در نتیجه خودکشی ، یا فوت ناگهانی و غیر مترقبه یک جوان در یک تصادف ، یا قطع رابطه یک دوستی صمیمانه و احساس گناه و عذاب وجدان می تواند واکنش های شدیدی در سوگواران به دنبال داشته باشد . اما اگر فردی به یک بیماری صعب العلاج مبتلا شده باشد و مدت های طولانی بیمار باشد ، اطرافیان در دوره بیماری تجربه سوگ را از سر می گذرانند و خود را برای رسیدن به آن به طور ناخودآگاه آماده می کنند . سوگواری برای چنین شخصی واکنش های طبیعی تری در پی خواهد داشت . به این ترتیب ، وضعیت شخص ، نوع فوت و شرایط اجتماعی و خانوادگی در نوع سوگواری نقش اساسی دارند .

مراحل سوگ

واقعیت این است که هیچ روش و زمان بندی برای سوگواری وجود ندارد . بعضی پس از چند روز آرام می گیرند ، برخی پس از چند هفته یا حتی چند ماه و چه بسا افرادی که پس از گذشت سال ها هنوز سوگوارند . در هر صورت مراحل سوگواری باید طی شود تا فرد بتواند تجربه فقدان را با حفظ سلامت روان پشت سر بگذارد . با وجود این ، صاحب نظران گوناگون به مراحل مختلف سوگ پرداخته اند ؛ ولی مضمون مطالب آن ها با هم مشترک است . در این جا به دو مورد اشاره می شود :

مراحل سوگ از دیدگاه جان بالبی

1- کرختی یا اعتراض : با ناراحتی ، ترس و عصبانیت مشخص می شود . ضربه روحی ممکن است تا چند دقیقه ، چند روز یا چند ماه طول بکشد .

2- میل به دیدار و جستجوی فرد از دست رفته : جهان به نظر پوچ و بی معنی به نظر می آید ، ولی عزت نفس آسیبی نمی بیند . مشخصات این مرحله عبارتند از اشتغال ذهنی در باره فرد از دست رفته ، بی قراری جسمی ، گریستن و خشم . ممکن است این مرحله چن ماه یا حتی چند سال طول بکشد .

3- آشفتگی و ناامیدی : بی قراری و احساس بیهودگی ، افزایش اشتغال ذهنی در باره مسائل جسمی ، کناره گیری ، درون گرایی ، تحریک پذیری و تجدید مکرر خاطرات

4- تجدید سازمان : با توسل به الگوها ، اشیاء و افراد جدید ، سوگواری پایان یافته و جای خود را به خاطرات خوب می دهد . همانند سازی سالم با فرد از دست رفته رخ می دهد .

مراحل سوگ از دیدگاه سی ام پارکز

1- هشدار : یک حالت توام با فشار روانی است که با تغییرات فیزیولوژیک ، مشخص می شود ( مثل افزایش فشار خون  و سرعت ضربان قلب ).

2- کرختی : فرد در ظاهر از فقدان ایجاد شده متاثر شده است ولی در واقع خود را از ناراحتی حاد محافظت می کند .

3- دلتنگی ( جستجو ) : جستجو با یاد آوری خاطرات فرد از دست رفته .

4- افسردگی : شخص نسبت به آینده نا امید می شود ، قادر به ادامه زندگی نیست و از خانواده و دوستانش کناره گیری می کند .

5- بهبود و تجدید سازمان : شخص در می یابد که زندگی وی با توسل به سازگاری های جدید و خوبی های دیگر ادامه خواهد یافت .

بنابراین می توان پذیرفت که عبور از مراحل سوگ دارای 4 مرحله متوالی انکار ، خشم ، غم و پذیرش است .

انکار

در مرحله انکار ، قبول مرگ عزیزمان ، خود را بسیار غیر ممکن نشان می دهد . به خصوص این موضوع در حوادث مرگ مغزی بیشتر نمایان می شود و به همین دلیل است که بیشتر بستگان فردی که مرگ مغزی شده است ، با اهداء اعضاء موافقت نمی کند ، چون انکار واقعیت مرگ یکی از مراحلاست .

خشم

در مرحله خشم ، هر چند مرگ عزیزمان را باور کرده ایم ولی نسبت به علل آن خشمگین بوده و چه بسا ممکن است این خشم را به دیگران نیز انتقال دهیم . این مسئله را بیشتر در چنین حوادثی از قبیل از تصادفات رانندگی ؛ سکته هایی که به خاطر یک بگو مگو پیش آمده شاهد هستیم . لذا در این مرحله ممکن است حرف های ناشایست به مسببین بزنیم یا دست به انتقام یا رفتارهای تهدید کننده بزنیم . توصیه می شود اگر فردی به علت تصادف باعث مرگ کسی شده است ، بهتر آن است که در این مرحله ، اقدامی به گرفتن رضایت از بازماندگان متوفی نکند که نتیجه عکس خواهد گرفت . اگر هم مسببی برای مرگ عزیزان نیابیم ممکن است شروع به شکایت از خدا ( خدایا چرا باید اینطور می شد ) بکنیم .

غم

مرحله غم ، نسبت به سرایل مراحل قبلی طولانی تر است ولی حداکثر نباید از شش ماه بیشتر شود . در غیر اینصورت ، مسئله افسردگی و درمان آن باید در نظر گرفته شود . باید بین افسردگی سوگ با افسردگی بالینی تمایز قائل شد . در افسردگی سوگ فرد دچار اندوه و غم می شود و از اتفاقی که رخ داده برای مدتی ناراحت است اما در افسردگی بالینی نا امیدی ، بی ارزشی ، بی اعتنایی به خود ، به سراغ فرد می آید و تفکرات بدبینانه نسبت به مرگ ، افکار خطرناک در باره خودکشی همراه با غمگینی وجود دارد . در افسردگی فرد به علت از دست دادن عزیز ، احساس گناه و اندوه می کند و خود را طی مراحل اولیه سوگ مقصر می داند اما در طی زمان به پذیرش می رسد . البته گاهی سوگوار به شکل غیر طبیعی سوگواری می کند . در غالب افراد سوگواری طبق روالطبیعی طی می شود و فرد به زندگی و شرایط عادی برمی گردد . زمانی که سوگواری از حالت طبیعی خارج شود ، به مراجعه به روان پزشک نیاز داریم .

اگر مدت سوگواری به طور غیر منطقی زیاد شود ، می گوییم که سوگواری از حالت طبیعی خارج شده است . زمان سوگ در فرهنگ های مختلف متفاوت است از 4 هفته گرفته تا یک سال ممکن است با توجه به زمینه فرهنگی و عقیدتی افراد متفاوت باشد . اما اگر فردی چندین سال سوگوار بماند و دچار انزوا شود ، ارتباطات اجتماعی کمی داشته باشد ، دچار افت کارکرد می شود سوگواری از حالت طبیعی خارج شده و فرد نیاز به کمک تخصصی دارد و باید درمان شود .

پذیرش

مرحله پذیرش ، مرحله آخر در رابطه با فقدان عزیزان است که از دید عموم ، به اشتباه « فراموشی از دست رفتگان » نامیده می شود . اما باید گفت که هیچ گاه مرگ یا دوری عزیزان باعث فراموشی آنان نمی شود . نکته مهم این است که ، همه باید به این مرحله برسند .

روانشناسان توصیه می کنند که اگر فرد افسرده است او را به شاد بودن تشویق نکنید ، زیرا آمادگی ندارد و بهتر است در این شرایط از فرد داغدار حمایت کنید

توصیه می شود اگر فردی به علت تصادف باعث مرگ کسی شده است ، بهتر آن است  که در این مرحله ، اقدامی به گرفتن رضایت از بازماندگان متوفی نکند که نتیجه عکس خواهد گرفت

منبع: مجله بهداشت زنان