با کسی که زیاد حرف می‌زند چه برخوردی باید داشت؟

همه ما در اطرافمان کسانی را می‌شناسیم که مدام حرف می‌زنند و لحظه‌ای به شنونده توجه نمی‌کنند و حتی به او اجازه اظهارنظر نمی‌دهند. برخی فکر می‌کنند برای این که دیگران را به سمت خود جلب کنند، باید مدام صحبت کنند و متوجه نیستند بخش اصلی ارتباط کلامی با دیگران، شنیدن است نه حرف زدن.


اما چه چیزی باعث می‌شود این گونه رفتار کنند و باید با آنها چه برخوردی داشت؟

حرف‌زدن مشخصه‌ای است که انسان را از حیوان متمایز می‌سازد. انسان‌ها می‌توانند از رویا، ترس، شادی، آرزو و شکست‌های خود صحبت کنند و متقابلا به دیگران گوش دهند.

اما افرادی که زیاد و بدون توجه به دیگران صحبت می‌کنند به این تعادل رفتاری دست پیدا نکرده‌اند. شنیدن، نیازمند فرآیند شنیداری پیچیده‌ای است و ما انسان‌ها به طور خودکار به توانایی شنیداری دست پیدا می‌کنیم و این ویژگی نشان می‌دهد که چرا خردسالان به صدای آواز یک سینه سرخ و صدای آژیر یک پلیس واکنش متفاوتی نشان می‌دهند.

شنیدن نوعی ابزار یادگیری نیز محسوب می‌شود. در واقع توانایی پردازش علائم پیچیده شنیداری عامل مهمی در یادگیری است و افرادی که بیش از شنیدن، صحبت می‌کنند نمی‌توانند نحوه ارتباط با دیگران را بدرستی بیاموزند. البته منظور این نیست که همه کسانی که بیش از حد حرف می‌زنند نمی‌توانند با دیگران ارتباط عمیقی برقرار کنند، بلکه به نظر می‌رسد آنها نمی‌توانند بخوبی حالت چهره و واکنش‌های متفاوت شنونده را تشخیص دهند.

بهترین روش ارتباطی، بده و بستان بین گوینده و شنونده بر پایه احترام متقابل و توجه به احساسات یکدیگر است.

برخی تصور می‌کنند بسیار بامزه‌تر از آنچه دیگران فکر می‌کنند هستند و به همین دلیل مدام حرف می‌زنند، اما برخی دیگر سرشار از احساسات هستند و می‌خواهند با صحبت کردن تا حدی وجودشان را آرام کنند.

اما با کسی که زیاد حرف می‌زند چه برخوردی باید داشت؟

1 ـ ابتدا، گوش کنید، اما نه خیلی زیاد. همان‌طور که مشغول شنیدن حرف‌هایش هستید، سعی کنید بفهمید منظور واقعی این فرد چیست و چرا اینقدر حرف می‌زند. مثلا آیا دوست دارد از او تعریف شود؟ یا فکری در سرش است و نمی‌تواند از شر آن خلاص شود؟ یا احساسی در وجودش هست که نمی‌تواند کنترلش کند؟

2 ـ وقتی کمی به حرف‌هایش گوش دادید و منظورش را از این همه پرگویی فهمیدید، بگویید «اشکال ندارد حرفت را قطع کنم؟» ممکن است در پاسخ بگوید «نه، نه. اشکال ندارد. من زیاد حرف زدم. شما بفرمایید.»

اما اگر بگوید «اجازه دهید این حرفم را تمام کنم.» با جملاتی مانند «فکر کردم حرفتان تمام شده، می‌خواهید بگویم از حرف‌هایتان چه چیزی فهمیده‌ام؟» بسیار ملایم واکنش نشان دهید. البته ممکن است باز هم احساس اجبار کند که باید به حرف‌زدن ادامه دهد. در این حالت دیگر انتخابی ندارید و اجازه دهید حرفش را تمام کند، اما به محض این که تمام شد دیگر نگذارید سراغ موضوع دیگری برود.

3 ـ وقتی او را وادار به سکوت کردید، در مورد چیزی که صحبت می‌کرد حرف بزنید. البته نیازی نیست که بسیار روان‌شناسانه باشد بلکه سخنی ساده و مختصر بهتر است و تاجایی که امکان دارد موضوعی مثبت در مورد او بگویید. البته اگر سعی کرد میان صحبت‌تان پریده و با شما بحث کند، تعجب نکنید. بسیاری از افراد به دلیل این که از انتقاد می‌ترسند این کار را می‌کنند. بنابراین در این لحظه شما بگویید «صبر کنید حرف‌هایم تمام شود» و سپس موضوع مثبت در مورد او را پیش بکشید.

4 ـ صرفا با یک اظهارنظر مثبت در مورد او سخنانتان را تمام نکنید. بلکه تجربه‌ای از خودتان، یک خاطره یا یک احساس مشابه بیان کنید که نشان می‌دهد او را درک کرده‌اید. حتی می‌توانید داستانی با نمک تعریف کنید. به این ترتیب می‌توانید او را آرام کنید تا بیش از حد حرف نزند.

5 ـ اجازه ندهید هیچ گفت‌وگویی به درازا بکشد. مطمئن باشید اگر به طرف گفت‌وگو بگویید وقت ندارید و نمی‌توانید بیش از این صحبت کنید، هرگز به او صدمه‌ای نزده و او را ناراحت نکرده‌اید. بگویید «واقعا متاسفم و باید بروم، اما می‌توانیم یک وقت دیگر با هم صحبت کنیم.» و حتی اگر روز بعد، آن فرد آمد و خواست در مورد موضوع نیمه‌کاره با شما صحبت کند ولی شما تمایلی نداشتید، بگویید «نه الان خیلی کار دارم.» در هر حال این حق شماست که از حد و حدود و مرزهایتان حفاظت کنید.

منبع:روزنامه جام جم