سلفیتیس  نام یک نوع اختلال روانی می باشد که تمایل به عکس گرفتن از خود یا همان «عکس سلفی» است.
تعریف «سلفیتیس»: «تمایل وسواسی ـ اجباری برای گرفتن عکس از خود و فرستادن آن در شبکه‌های اجتماعی تا بتوانند کمبود عزت نفس و شکاف حاصل از فقدان صمیمیت را جبران کنند و در سه سطح رده‌بندی می‌شود؛ لب مرزی، حاد و مزمن.»

اختلال شخصیت و انواع آن

اختلال شخصیت عبارت است از: «یک الگوی با دوام و پایدار از رفتار و تجربه درونی که به طور قابل ملاحظه‌ای با انتظاراتی که از شرایط فرهنگی فرد وجود دارد متفاوت باشد، فراگیر و غیرقابل انعطاف باشد، شروعش به دوران نوجوانی یا اوایل بلوغ برگردد، در طول زمان پایدار باشد و به ناراحتی یا آسیب‌دیدگی روحی منجر گردد.» به دلیل آن که این اختلالات، مزمن و فراگیر هستند. می‌توانند به اختلال جدّی در کار کرد و زندگی روزمره بیانجامند.

در چهارمین ویرایش کتابچه تشخیصی و آماری اختلالات روانی، اختلالات شخصیت در چهار دسته (کلاستر) گروه بندی شده اند. هر اختلال شخصیت، همزمان تا اندازه یی ویژگی های دیگر شخصیت های دسته (کلاستر) دربرگیرنده خود را نیز همراه دارد.
کلاستر A نخستین دسته است که سه اختلال شخصیت تنهایی گزین- درخودمانده (اسکیزوئید)، بدبین و بدگمان (پارانوئید) و شگفت انگیز و خرافاتی (اسکیزوتایپال) را دربرمی گیرد. وجه مشترک شخصیت های کلاستر A، گونه یی زندگی خاص و خصوصی داشتن، جدا از اجتماع ماندن، عجیب و غریب بودن و سردی هیجانی و عاطفی است. احتمال فراوانی وجود دارد که هر یک از این سه شخصیت، دارای ویژگی هایی از دو شخصیت دیگر نیز باشند.
    
کلاستر B شامل چهار اختلال شخصیت نمایشگر (هیستریونیک)، خودشیفته (نارسیسیستیک)، مرزی- آشفته و آشوبناک (بوردرلاین) و ضداجتماعی و جامعه ستیز (آنتی سوشیال) است که هر یک از آنها به گونه یی ژرف و جدی دارای ویژگی های کم رنگ و پررنگ از آن سه دیگر هستند. از این رو بسیاری از روانپزشکان و روانشناسان در کار بالینی خود چندان این چهار شخصیت را از یکدیگر جدا نمی کنند. وجه مشترک شخصیت های کلاستر B، کردارهای نمایشی، خلق بی ثبات، نامتعادل و تحریک پذیر، گرمی عاطفی و پرشوری هیجانی، ماجراجویی و تازه (تنوع) خواهی است.
    
کلاستر C نیز سه اختلال شخصیت وسواسی-جبری (نظام مند و چارچوب مدار)، وابسته و مردم گریز-پرهیزمدار را دربرمی گیرد که وجه مشترک این سه، همواره هراسان، نگران و دوراندیش بودن و محتاط، محافظه کار و مضطرب زیستن است. هرچند هر یک از این سه اجزا و ویژگی هایی از دو شخصیت دیگر کلاستر C را دارا هستند اما باید اذعان کرد که تا اندازه یی شخصیت وسواسی-جبری (نظام مند و چارچوب مدار) از دو دیگری متفاوت تر و متمایزتر به نظر می رسد.
    
دو اختلال شخصیت پرخاشگر- منفعل (لجباز، مقابله جو و منفی گرا) و افسرده (دپرسیو) که در هیچ یک از این سه دسته قرار نمی گیرند، در کنار اختلالات شخصیت آزارگر (سادیستیک) و آزارگر- آزارخواه (سادومازوخیستیک) در دسته چهارمی با عنوان «دسته به گونه دیگر مشخص و بیان نشده» کلاستر (NOS) جای داده شده اند. شخصیت افسرده (دپرسیو) وجوه اشتراک اندکی با سه شخصیت دیگر کلاستر NOS دارد و بیشتر به شخصیت وسواسی - جبری (نظام مند و چارچوب مدار) شباهت و نزدیکی دارد.


نکته ای که اغلب از سوی بسیاری از درمانگران نادیده گرفته می شود، این واقعیت پیدا و پنهان است که تشخیص گذاری اختلال شخصیت برای افراد لزوماً نیازمند وجود اختلال و نبود کارکرد حرفه یی در کار روزمره شان نیست، چرا که در بسیاری موارد اختلال شخصیت در کارکرد حرفه یی فرد کاستی و مشکلی نمی آفریند و از آنجا که با خودسازه (Ego) فرد نیز همخوان است، احساس تنش و تشویشی نیز برای او فراهم نمی کند بلکه بیشتر در روابط بین فردی او با دیگران (اطرافیان و اجتماع) مشکل پدید می آورد و نزدیکان فرد دارای اختلال شخصیت را دچار رنج و عذاب و دشواری می کند.

بسیاری از افراد دچار اختلال شخصیت خودشیفته، مرزی- آشفته، نمایشگر، بدبین و بدگمان، وسواسی-جبری، افسرده، تنهایی گزین- درخودمانده، پرخاشگر- منفعل می توانند در عین مبتلابودن به اختلال شخصیت، در عمل از کارکرد و توانایی تحصیلی و حرفه یی بالاو کم مانندی برخوردار باشند.

ایلناز دشتی
منبع: سایت کلینیک نوین

اختلال شخصیتی مرزی (borderline)

افراد مبتلا به این اختلال، خودانگاره (خودپنداره‌ی) بسیار بی‌ثباتی دارند، روابط میان‌فردی‌شان نیز بسیار بی‌ثبات است. آنان معمولاً سابقه‌ی روابط شدید، اما پرآشوب دارند که معمولاً آرمانی‌کردن مفرط دوستان یا معشوق‌ها را شامل می‌شود اما بعداً به‌سرخوردگی و ناامیدی می‌انجامد.

خشم شدید و نشانه‌های بی‌ثباتی عاطفی و اقدام های مکرر به خودکشی ویژگی های مهم این اختلال است. بی‌ثباتی عاطفی آنان همراه با سطح بالای تکانش‌گری، اغلب به رفتارهای خود ویرانگری مانند (رانندگی بی‌باک) منجر می‌شود.

اقدامات خودکشی، اغلبه شکل فریبکارانه، بخشی از تصویر بالینی این اختلال است. با این‌حال، این‌گونه اقدامات همیشه فریبکارانه نیستند. جرح خویشتن، ویژگی دیگر این اختلال است. رفتار صدمه‌زدن به خود، با رهایی‌یافتن از اضطراب یا ملالت ارتباط دارد.

این افراد، حساسیت زیادی به شرایط محیطی دارند. آنان ترس‌های شدید مربوط به طرد و رهاشدگی و خشم نامناسب را، حتی در حین مواجهه با یک جدایی کوتاه‌مدت واقع‌گرایانه و یا هنگامی‌که تغییرات غیرقابل اجتناب در نقشه‌ها پیش‌می‌آید، تجربه می‌کنند.

این افراد ممکن است بر این باور باشند که رهاشدگی یا طرد به‌طور تلویحی به این معناست که آنان «بد» هستند. این ترس‌های رهاشدگی، با عدم تحمل تنهایی و نیاز به بودن با دیگران رابطه دارد. کوشش‌های بی‌وقفه‌ی آنان برای اجتناب از طرد و رهاشدگی، ممکن است شامل اعمال تکانشی همچون آسیب‌زدن به خود یا رفتارهای انتحاری باشد.

تشخیص افتراقی

اختلال شخصیت مرزی، اغلب با اختلال‌های خُلقی به‌طور هم‌زمان رخ‌می‌دهد و هنگامی‌که ملاک‌های هر دو اختلال مطابقت کنند، می‌توان هر دو تشخیص را مطرح کرد. چون جلوه‌ی مقطعی اختلال شخصیت مرزی ممکن است شبیه یک دوره اختلال خلقی باشد، متخصص بالینی نباید صرفاً بر مبنای تصویر مقطعی و بدون داشتن اطلاعات مستندی که نشان‌دهنده این الگوی رفتاری باشد ، تشخیص اختلال شخصیت مرزی را مطرح کند.

علل اختلال شخصیت مرزی

-در مورد علل این اختلال شخصیت به عوامل ژنتیک و مغزی و علل اکتسابی یا تجارب ناشاد در دوران کودکی اشاره شده است که به نظر برخی روانشناسان هردو عامل و تعامل آن در ایجاد این اختلال نقش دارد.اما نقش تجارب دوران کودکی خصوصا سه سال اول عمر بسیار مهم است. بی ثباتی مادر به دلائل مختلف،طرد کودک و عدم وجود دلبستگی امن در دوران کودکی،درگیری بین والدین، تنبیه کودک و بی توجهی به احساسات او، طلاق والدین ، والدین گرفتار و ناسازگار و...از علل اصلی این اختلال شخصیت است.


7 ویژگی افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی عبارتند از:


1- روابط متزلزل
افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، دارای روابطی ناپایدار با خانواده، فامیل و دوستان خود هستند.
این افراد ممکن است سریعا علاقه شدیدی به یک فرد پیدا کنند و ناگهان از آن شخص متنفر شوند.
هر گونه جدایی و یا تغییر در برنامه مورد انتظار، می تواند یک واکنش شدید و احساس طرد را در بیمار مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ایجاد کند.
هنگامی که این افراد به یک چیز و یا کسی علاقه داشته باشند و آن چیز و یا آنکس از پیش آنها برود، احساس پوچی و انزوا می کنند.

2- رفتارهای پرخطر
پول خرج کردن بی رویه یکی از رفتارهای افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی می باشد.
روابط جنسی نامناسب، پرخوری و یا رانندگی کردن خطرزا از رفتارهای پرخطر این افراد می باشد.
این رفتارها ناشی از تصور ضعیف فرد از خودش می باشد.

3- زیاده روی در مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی
این افراد برای فرار از مشکلات و یا آرام شدن، به مواد مخدر و مشروبات الکلی رو می آورند.
برای کنترل بهتر علائم این اختلال، همه این موارد باید درمان گردند.

4- خشم بی‌جا
شرایط خارج از کنترل و یا ناچیز می توانند افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی را بسیار خشمگین کنند.
برای مثال اگر والدین و یا همکاران برای مدت کوتاهی، به فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی اعتنا نکنند، این فرد از احساس طرد و انزوا، بسیار خشمگین می شود.

5- آسیب رساندن به خود
فرد مبتلا به این اختلال می تواند دارای علائم خطرناکی باشد و مشکلاتی را در ارتباط با تصویر بدن خود و عزت نفس داشته باشند.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی به خودشان صدمه می زنند، مثل بریدن بدن خود با چاقو.
حتی ممکن است فکر خودکشی کنند، در این صورت باید فورا به روانپزشک مراجعه کنند.

6- احساس پوچی
هنگامی که این افراد به یک چیز و یا کسی علاقه داشته باشند و آن چیز و یا آنکس از پیش آنها برود، احساس پوچی و انزوا می کنند و توانایی مقابله کردن با این احساس را ندارند.
علائم اختلال شخصیت مرزی می تواند شامل احساس بی ارزشی، بی عشقی و پوچی باشد.یک درمان جدید به نام رفتار دیالیتیکی می تواند برای افراد مبتلا مفید باشد.


7- ترس از تنها ماندن
خشم و ترس شدید در این افراد از تنها ماندن سرچشمه می گیرد.
این افراد حتی اگر تجسم کنند که تنها هستند، دچار ترس و عصبانیت می شوند.
ترس از تنها بودن، یک مشکل جدی در روابط خانوادگی ایجاد می کند.

چگونه می توان به افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی کمک کرد؟

چندین روش موثر برای درمان این اختلال وجود دارد.

دارو درمانی شامل: داروهای ثابت کننده خلق و خو، داروهای ضدجنون و ضد افسردگی می توانند این علائم را کنترل کنند.

روش های مختلف مشاوره و درمان شامل روان درمانی و یک درمان جدید که به نام رفتار دیالیتیکی خوانده می شود نیز می تواند برای افراد مبتلا به اختلال شخصیت مفید باشد و بیماری آنها را کنترل کند.

درمان های گروهی نیز می تواند باعث شود افراد رفتارهای بد را جایگزین رفتارهای خوب کنند و به همسالان و دیگر بیماران نیز این کار را یاد دهند.

منبع: سایت روان

زندگی خوشی ها و ناخوشی های زیادی دارد، و زمانی که این تلخی ها و سختی ها در زندگی نباشد دیگر خوبی ها و شیرینی ها در زندگی معنا و مفهومی پیدا نمی کند، همیشه در زندگی مسائلی وجود دارد که انسان را رنجور و آزارده خاطر می کند، بهر حال هر کسی در زندگی با مشکلات و مسائل مختلفی مواجه می شود حالا یکی کمتر و یکی بیشتر.  آنچه اهمیت دارد چگونگی برخورد و مواجه شدن با مشکلات و سختی هاست.

اما آنچه که بسیار حائز اهمیت است تعهد به زندگی، به همان زندگی که با هزاران امید و دلخوشی بنایش کردید، همان زندگی که برای با هم بودن لحظه ها را دوتایی می شمارید، این همان آدم و این همان زندگی، پس چرا خیانت؟ چرا عدم تعهد به همسر و زندگی ؟

سیما فردوسی روانشناس، مشاور و استاد دانشگاه در گفت و گو با خبرنگار مجله پزشکی مادر از علل عدم تعهد و خیانت به همسر و زندگی گفت: علتهای بیشماری برای عدم تعهد همسران نسبت به یکدیگر وجود دارد که مهمترین علت آن اختلال در شخصیت است.

افرادی که به همسرشان و زندگی خیانت می کنند اختلال در شخصیت دارند. این گونه افراد به ظاهر سالم و منطقی هستند ولی در ویژگی های شخصیتی و تفکر دارای مشکلات بیشماری هستند. اینگونه افراد مرزی هستند، یعنی از سلامتی کامل برخوردار نیستند. ثبات خلق ندارند، هر روز هر لحظه یک جور هستند، گاهی مضطرب و گاهی شاد و خوشحال، گاهی غمگین و افسرده هستند. این گونه افراد ثبات خلق ندارند. ثبات عقیده ندارند. اینگونه افراد عملشان با گفتارشان یکی نیست. این گونه افراد بهانه گیر هستند.

وی با بیان اینکه تفکرات وسواسی نیز از علل دیگر خیانت است، گفت: تفکرات وسواسی هم نوعی تضاد درونی ایجاد می کند، این گونه افراد با همسر خود زندگی می کنند، اما با فرد دیگری نیز در ارتباط هستند. این گونه افراد بین دو حالت در تعارض هستند. توانایی انتخاب همسر یا دوست خود را ندارند و ابراز دلسوزی می کنند، بدون اینکه بدانند وظیفه و مسئولیتی در قبال فرد دیگری جزء همسر خود ندارند، این همسر و فرزندان آنها است که نیازمند توجه و رسیدگی است. این گونه افراد دچار مشکل روحی هستند که نمی توانند با یک شخص بمانند یا یک فرد را در زندگی انتخاب کنند، یعنی یک تضاد و وسواس فکری دارند. تمامی این افراد بیمار بوده و نیازمند کمک هستند و می بایست به یک روانشناس مراجعه کنند.

سیما فردوسی در ادامه سخنانش خاطر نشان کرد: از دیگر علل خیانت به همسر افسردگی دو قطبی است، افراد دو قطبی کسانی هستند که گاهی بی انرژی و کسل هستند و گاهی نیز سرخوش و پرانرژی هستند البته بدون علت بیرونی، این گونه افراد در زندگی خود ثبات ندارند.

این روانشناس با بیان اینکه ما در ابتدا باید سبب شناسی کنیم، خاطر نشان کرد: ما در ابتدای کار نباید دنبال راه حل باشیم. باید دنبال علت بگردیم. اشتباه بسیاری از افراد در پیدا کردن یک راه حل مناسب ایت است بدون اینکه علت را در یابند در پی راه حل هستند.

مجله پزشکی مادر